Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (11 milliseconds)
English	Persian
move	متاثر ساختن
moved	متاثر ساختن
moves	متاثر ساختن
Search result with all words
agonise	معذب ساختن متاثر کردن
Other Matches
regretful	متاثر
sorry	متاثر
touched	متاثر
sorrier	متاثر
sorriest	متاثر
affects	متاثر کردن
affect	متاثر کردن
tuch	متاثر کردن
touches	رسیدن به متاثر کردن
touch	رسیدن به متاثر کردن
to affect somebody	کسی را متاثر کردن
dullest	متاثر کند کردن
duller	متاثر کند کردن
dulled	متاثر کند کردن
dull	متاثر کند کردن
dulls	متاثر کند کردن
dulling	متاثر کند کردن
touch	متاثر شدن لمس دست زنی
touches	متاثر شدن لمس دست زنی
Indian style	[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
Historicism	[معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
Japonaiserie	[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
constructing	ساختن
pill	حب ساختن
constructs	ساختن
create	ساختن
miscreate	بد ساختن
pills	حب ساختن
indite	ساختن
fabricate	ساختن
fabricated	ساختن
fabricates	ساختن
creating	ساختن
fabricating	ساختن
creates	ساختن
construct	ساختن
constructed	ساختن
set up	ساختن
upgrading	ساختن
bulid	ساختن
pellet	حب ساختن
fashions	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
invent	ساختن
invented	ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
inventing	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
compose	ساختن
carbonize	کک ساختن
make	ساختن
confect	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
upgrade	ساختن
dree	ساختن با
manufacture	ساختن
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
fabrication	ساختن
makes	ساختن
composes	ساختن
idolized	بت ساختن
idolize	بت ساختن
forborne	ساختن با
bridges	پل ساختن
bridged	پل ساختن
remakes	از نو ساختن
mint	ساختن
remake	از نو ساختن
bridge	پل ساختن
produce	ساختن
idolising	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolised	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
produces	ساختن
produced	ساختن
minted	ساختن
upbuild	ساختن
mints	ساختن
to make away	ساختن
to get along	ساختن
to make a shift	ساختن
generating	ساختن
generates	ساختن
generated	ساختن
generate	ساختن
to go in with	ساختن با
unifies	تک ساختن
unify	تک ساختن
unifying	تک ساختن
to t. up	ساختن
minting	ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
produces	ساختن محصول
produced	ساختن محصول
diversify	گوناگون ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
diversified	گوناگون ساختن
familiarised	اشنا ساختن
familiarising	اشنا ساختن
familiarized	اشنا ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
familiarises	اشنا ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
minimises	کمینه ساختن
disables	ناتوان ساختن
familiarize	اشنا ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
disable	ناتوان ساختن
disabling	ناتوان ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
produce	ساختن محصول
discovered	مکشوف ساختن
discover	مکشوف ساختن
maximises	بیشینه ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
denigration	سیاه ساختن
subverted	واژگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
subverts	واژگون ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovers	مکشوف ساختن
subvert	واژگون ساختن
notified	اگاه ساختن
notifies	اگاه ساختن
reconciling	راضی ساختن
reconciles	راضی ساختن
notify	اگاه ساختن
reconcile	راضی ساختن
notifying	اگاه ساختن
gaunt	زننده ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchres	قبر ساختن
internalization	درونی ساختن
denuded	عاری ساختن
rescind	باطل ساختن
rescinding	باطل ساختن
rescinds	باطل ساختن
relieve	بر جسته ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
disturb	مضطرب ساختن
relieves	بر جسته ساختن
relieving	بر جسته ساختن
minimizing	کمینه ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
minimize	کمینه ساختن
humidified	مرطوب ساختن
discourages	بی جرات ساختن
discourage	بی جرات ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
denudes	عاری ساختن
denuding	عاری ساختن
substantiate	مستند ساختن
snarls	خشمگین ساختن
substantiated	مستند ساختن
substantiates	مستند ساختن
substantiating	مستند ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarl	خشمگین ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
wet	مرطوب ساختن
ensures	مطمئن ساختن
wets	مرطوب ساختن
ensured	مطمئن ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
maximised	بیشینه ساختن
ensure	مطمئن ساختن
ure	عرفی ساختن
maximising	بیشینه ساختن
maximize	بیشینه ساختن
maximized	بیشینه ساختن
vitiating	ناپاک ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com