Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
unifier
متحد کننده
unitive
متحد کننده
Other Matches
federal
متحد
in league
متحد
federates
متحد
associated
متحد
associates
متحد
federated
متحد
associating
متحد
ones
متحد
federating
متحد
allied
متحد
associate
متحد
corporate
متحد
married
متحد
confederates
متحد
confederate
متحد
unified
متحد
united
متحد
conjunct
متحد
one
متحد
federate
متحد
accrete
متحد کردن
unified
متحد شده
feudist
متحد دشمن
nexus
گروه متحد
ally
متحد کردن
uniform
متحد الشکل
concentric
متحد المرکز
to make common cause
متحد شدن
unified command
فرماندهی متحد
allying
متحد کردن
unifies
متحد کردن
unify
متحد کردن
unifying
متحد کردن
uniforms
متحد الشکل
band
متحد کردن
realigned
متحد شدن
federated
متحد کردن
realigning
متحد شدن
federates
متحد کردن
realigns
متحد شدن
federating
متحد کردن
running mates
متحد انتخاباتی
band
متحد شدن
bands
متحد کردن
bands
متحد شدن
federate
متحد کردن
unite
متحد کردن
running mate
متحد انتخاباتی
unites
متحد کردن
uniting
متحد کردن
close-knit
صمیمی و متحد
realign
متحد شدن
joined
گراییدن متحد کردن
leagues
اتحاد متحد کردن
reassociate
دوباره متحد کردن
realign
مجددا متحد شدن
federalization
تشکیل کشورهای متحد
charter of the united nations
منشور ملل متحد
join
گراییدن متحد کردن
herds
متحد کردن گروه
herding
متحد کردن گروه
herded
متحد کردن گروه
joins
گراییدن متحد کردن
realigning
مجددا متحد شدن
united nations organization
سازمان ملل متحد
United Nations
سازمان ملل متحد
unified
یکپارچه فرماندهی متحد
herd
متحد کردن گروه
consociate
متحد کردن پیوستن
u.n.
سازمان ملل متحد
trigraph
سه حرف متحد التلفظ
realigns
مجددا متحد شدن
league
اتحاد متحد کردن
realigned
مجددا متحد شدن
federated
تشکیل کشورهای متحد دادن
federative
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
federating
تشکیل کشورهای متحد دادن
federates
تشکیل کشورهای متحد دادن
federate
تشکیل کشورهای متحد دادن
to unionise
[British E]
متحد کردن
[مثال کارگران]
to unionize
[American E]
متحد کردن
[مثال کارگران]
unionizes
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
security council
شورای امنیت سازمان ملل متحد
unionising
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federates
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionization
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federated
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionize
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionized
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizing
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionised
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionises
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
leagues
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
league
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
general assmbly of the united nations
مجمع عمومی سازمان ملل متحد
federating
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
annulus
فضای بین دوایر متحد المرکز
federate
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
united nations high commissioner
مامور عالی ملل متحد برای اوارگان
hominy grits
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
trust territory
ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
united court of customs
appeals patent and دادگاه متحد استیناف و امورگمرکی و ثبت اختراعات
homage
اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
dumbarton oaks conference
شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
unified command
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
sodalist
عضو دسته برادران مذهبی عضو متحد ویکرنگ
international court of justice
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
league of nations
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
unesco (= united nations educational
ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
ibi
Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
unite
متحد کردن ترکیب کردن
unites
متحد کردن ترکیب کردن
combining
ملحق شدن متحد شدن
combines
ملحق شدن متحد شدن
combine
ملحق شدن متحد شدن
uniting
متحد کردن ترکیب کردن
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com