English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
telescopist متخصص استعمال دوربینهای نجومی
Other Matches
radiologist متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
astrophysicist متخصص فیزیک نجومی
vector sights دوربینهای نشانه روی بمب دوربینهای جانبی
split cameras دوربینهای زوجی دوربینهای دوقلو
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
fireworker متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
celestial precomputation محاسبات پیش بینی شده نجومی محاسبات نجومی
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
smokes استعمال دود استعمال دخانیات
smoke استعمال دود استعمال دخانیات
azimuth circle قطب نمای نجومی هواپیما زاویه یاب نجومی صفحه قطب نمای کشتی
tacticians متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tactician متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
optical sight دوربینهای بصری
fan cameras دوربینهای مکمل
fan cameras دوربینهای عکاسی منظرهای
he was nothing of an expert هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disuse عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
wing photograph نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
astronomical نجومی
astronomic نجومی
astrologic نجومی
celestial نجومی
sidereal time زمان نجومی
sidereal day روز نجومی
ephermeris تقویم نجومی
ephemeris time زمان نجومی
astro نجومی فلکی
siderial day روز نجومی
almanach تقویم نجومی
sidreal year سال نجومی
equinox استوای نجومی
sidereal time وقت نجومی
year سال نجومی
sidereal angle زاویه نجومی
astro altitude ارتفاع نجومی
planetary ستارهای نجومی
address calendar تقویم نجومی
first light افق نجومی
astrophysics فیزیک نجومی
ephemeris تقویم نجومی
telescope دوربین نجومی
celestial navigation ناوبری نجومی
celestial sphere کره نجومی
celestial horizon افق نجومی
celestial equator استوای نجومی
radio telescopes رادیوی نجومی
radio telescope رادیوی نجومی
telescopes دوربین نجومی
azimuth سمت نجومی
astronomical triangle مثلث نجومی
astronomical constants ثابتهای نجومی
astronomical unit واحد نجومی
astronomic observation دیدبانی نجومی
astrophysics فیزیک نجومی استروفیزیک
astronomic station ایستگاه دیدبانی نجومی
greenwich sidereal time زمان نجومی گرینویچ
gyro compass قطب نمای نجومی
astro compass قطب نمای نجومی
sidereal وابسته به ثوابت نجومی
telescopic وابسته بدوربین نجومی
reticle شبکه دوربین نجومی
siderial وابسته به ثوابت نجومی
astronomical twilight شفق و فلق نجومی
astro tracker تعقیب کننده نجومی
astrophysical منسوب به فیزیک نجومی
sidereal period دوره تناوب نجومی
equinoctial مربوط به استوای نجومی
astronomical twilight تاریک وروشن نجومی
sidereal hour angle زاویه ساعتی نجومی
sigil علامت نجومی علائم رمزی
gyro angle زاویه ژیروسکوپی سمت نجومی
astro tracker وسیله ناوبری خودکار نجومی
azimuth angle زاویه گرای نجومی هواپیما
azimuth گرای نجومی راس القدم
predominate دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominated دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominates دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominating دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
gyroscope وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
ephermeris جدول نجومی دفتریادداشت روزانه حشره یکروزه
uses استعمال
application استعمال
use استعمال
expenditure استعمال
employment استعمال
applications استعمال
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
autumnal equinox نقطه عبور خورشید ازاستوای نجومی در اول پاییز
abuses بد استعمال کردن
abuses سوء استعمال
abusing بد استعمال کردن
ill use بد استعمال کردن
abusing سوء استعمال
using استعمال مصرف
usage عرف استعمال
usage نحوه استعمال
usages نحوه استعمال
abused بد استعمال کردن
abuse سوء استعمال
usages عرف استعمال
abuse بد استعمال کردن
cranage استعمال جرثقیل
overuse استعمال مفرط
nicotian دود استعمال کن
misusage سوء استعمال
misapplication سوء استعمال
bilingualism استعمال دوزبان
bilinguality استعمال دوزبان
misapplication استعمال بیجا
riflery استعمال تفنگ
law of use قانون استعمال
ill usage سوء استعمال
abused سوء استعمال
desuetude عدم استعمال
employs استعمال کردن
user cost هزینه استعمال
use value ارزش استعمال
unworn استعمال نشده
applies استعمال کردن
tutoyer استعمال کردن
smoking استعمال دخانیات
graphics فن استعمال نمودار
applications موارد استعمال
exercise استعمال کردن
exercised استعمال کردن
value in use ارزش استعمال
abusive سوء استعمال
overkill استعمال بیش از حد
applying استعمال کردن
apply استعمال کردن
exercises استعمال کردن
application موارد استعمال
disuse عدم استعمال
maltreatment سوء استعمال
employed استعمال کردن
use استعمال مصرف
employing استعمال کردن
uses استعمال مصرف
telescopy فن استعمال دوربین
employ استعمال کردن
nicotian استعمال کننده دخانیات
vernacularism استعمال زبان محلی
user استعمال کننده کاربر
users استعمال کننده کاربر
no smoking allowed استعمال دخانیان ممنوع
malapropism سوء استعمال کلمات
The habit of smoking. عادت به استعمال دخانیات
dosages مقدار استعمال دارو
mitring استعمال تاج اسقفی
catachresis استعمال غلط کلمه
dosage مقدار استعمال دارو
law of disuse قانون عدم استعمال
outward application استعمال برونی یا خارجی
mitering استعمال تاج اسقفی
abjectival use of a noun استعمال اسمی به طور صفت
sesquipedalian معتاد به استعمال لغات دراز
holophrastic استعمال کننده کلمه قصار
incompatible غیر قابل استعمال با یکدیگر
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
periphrasis استعمال واژه ها وعبارات زائد
oxymoron استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
instrumentation تنظیم اهنگ استعمال الت
oxymoron استعمال کلمات مرکب متضاد
deverbative بصورت مشتق استعمال شده
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
junkies استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
junkie استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotallers طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
smokers واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
abstemious مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
teetotaller طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
abstinence ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
malapropism استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
teetotaler طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
wear and tear از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
non abstainer کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
smoker واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
dump موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
to smoke oneself sick از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
utilization به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
nicotinism مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
abstainer پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
purists شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purist شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
joint جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
petroleur کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
jake leg فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
I dont smoke at all. اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
lupulin خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
hendiadys عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
the word is sanctioned by use کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com