Dictiornary-Farsi | متخصص غذای لذیذ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
gastronomist	متخصص غذای لذیذ


Other Matches

fireworker	متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
tactician	متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians	متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
he was nothing of an expert	هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
radiologist	متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists	متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
delicious	لذیذ
delectable	لذیذ
mouth-watering	لذیذ
relishable	لذیذ
saporous	لذیذ
savorous	لذیذ
luscious	لذیذ
toothsome	لذیذ
cates	چیزهای لذیذ
yummy	لذیذ خوشمزه
regaling	خوراک لذیذ
regales	خوراک لذیذ
regaled	خوراک لذیذ
delectability	چیز لذیذ
delectableness	چیز لذیذ
peach	چیز لذیذ
peaches	چیز لذیذ
regale	خوراک لذیذ
pleasurable	لذیذ مغتنم
palatable	خوش طعم لذیذ
dainty	گوشت یا خوراک لذیذ
cate	سورسات اغذیه لذیذ
delicacies	نازک بینی خوراک لذیذ
delicacy	نازک بینی خوراک لذیذ
nicely	باریک بینی چیز لذیذ
It melts in the mouth	در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
nectar	شراب لذیذ خدایان یونان شهد
titbits	لقمه خوشمزه تکه لذیذ وباب دندان
titbit	لقمه خوشمزه تکه لذیذ وباب دندان
restorative food	غذای مقوی
dinette	غذای گرم
entree	غذای اصلی
dish of the day	غذای روز
plant food	غذای گیاه
potluck	غذای مختصر
sop	غذای مایع
plant food	غذای گیاهی
chicken feed	غذای جوجه
meat	غذای اصلی
meats	غذای اصلی
antipasto	غذای اشتهااور
birdseed	غذای پرندگان
sops	غذای مایع
luncheons	غذای مفصل
luncheon	غذای مفصل
shore dinner	غذای دریایی
spirilual nutriment	غذای روحانی
junk foods	غذای ناسالم
cornmeal	غذای ذرت
when in season	غذای فصل
seafood	غذای دریایی
junk food	غذای ناسالم
health foods	غذای سالم
health food	غذای سالم
stinkpot	غذای بدبو
sweetmeat	غذای شیرین
chow mein	نوعی غذای چینی
debilitant	غذای ضعیف کننده
a special menu	صورت غذای مخصوص
chopsuey	نوعی غذای چینی
set menu	صورت غذای هر روزه
boarded	غذای روی میز
Frozen meat ( food ) .	گوشت ( غذای ) یخ زده
fondu	نوعی غذای سویسی
Good wholesome food .	غذای سالم وکامل
Oily skin (food).	پوست ( غذای ) چرب
stenophagous	غذای محدود خوار
board	غذای روی میز
baked meat	شیرینی اردی غذای پخته
That was a very good meal.	غذای خیلی خوبی بود.
food container	فرف غذای قابل حمل
Rice is a wholesome food .	برنج غذای کاملی است
progressive cookery	پخت تدریجی غذای یکان
to toy with one's food	با غذای خود بازی کردن
speciality of the house	غذای مخصوص طبخ منزل
bakemeat	شیرینی اردی غذای پخته
slosh	غذای چسبناک مشروب لزج
sloshes	غذای چسبناک مشروب لزج
sloshing	غذای چسبناک مشروب لزج
ravioli	نوعی غذای ایتالیایی از گوشت و نشاسته
casserole	نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
casseroles	نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
An apple a day keeps the doctor away. <proverb>	غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
succotash	غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
agape	غذای سبک پس ار جشنی در کلیسا [دین]
entremets	غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
underfeed	غذای غیر کافی خوردن یا دادن
mawkish	حالت تهوع نسبت به غذای بدمزه
I revisited her recipe.	من دستور کار [غذای] او [زن] را دوباره بکار بردم.
The food was not fit to eat.	غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
for half board	برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
He warned he would go on a termless hunger strike.	او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
broth	غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
slop	غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopping	غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped	غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
puffs	دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
puff	دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
puffing	دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
specialist	متخصص
geriatrist	متخصص
geriatrician	متخصص
osteopathist	متخصص
adhoc	متخصص
specialists	متخصص
au fait	متخصص
rhinologist	متخصص
experts	متخصص
stylist	متخصص مد
stylists	متخصص مد
skilled	متخصص
expert	متخصص
hygienist	متخصص بهداشت
cost accountant	متخصص ارزیابی
ophlhalmologist	متخصص چشم
outrebound	متخصص ریباند
hygeist	متخصص بهداشت
hydropathist	متخصص اب درمانی
e. advice	نظر متخصص
financial e.	متخصص مالی
geophysicists	متخصص ژئوفیزیک
gas man	متخصص گاز
geophysicist	متخصص ژئوفیزیک
journeymen	کارگر متخصص
hydrologist	متخصص اب شناسی
journeyman	کارگر متخصص
pomologist	متخصص میوه
theolog	متخصص الهیات
theologians	متخصص الهیات
experts	متخصص کارشناس
media specialist	متخصص رسانه ها
theologian	متخصص الهیات
anaesthetist	متخصص بیهوشی
proficient	حاذق متخصص
skilled witness	شاهد متخصص
skilled workers	کارگران متخصص
specialist engineering	مهندس متخصص
expert	متخصص کارشناس
clinician	متخصص بالینی
ceramicist	متخصص سفالگری
ceramist	متخصص سفالگری
toxicologist	متخصص زهرشناسی
technician	متخصص تکنیسین
technician	متخصص فنی
computer professional	متخصص کامپیوتر
neurologist	متخصص اعصاب
cambist	متخصص ارز
financier	متخصص مالی
skilled	متخصص تخصصی
economist	متخصص اقتصاد
technicians	متخصص تکنیسین
technicians	متخصص فنی
financiers	متخصص مالی
algebraist	متخصص جبرومقابله
climatologist	متخصص اب وهوا
clinicians	متخصص بالینی
actuary	متخصص بیمه
actuaries	متخصص بیمه
artillerist	متخصص توپخانه
electrician	متخصص برق
electricians	متخصص برق
computer specialist	متخصص کامپیوتر
economists	متخصص اقتصاد
aurist	متخصص گوش
an expert accountant	حسابدار متخصص
acoustician	متخصص علم شنوایی
statisticians	امارگر متخصص فن احصائیه
pisciculturist	متخصص ماهی پروری
osteopaths	متخصص بیماریهای استخوان
political economist	متخصص علم ثروت
syphilologist	طبیب متخصص کوفت
taxonomist	متخصص طبقه بندی
therapeutist	متخصص درمان شناسی
psychopathist	متخصص ناخوشیهای دماغی
osteopath	متخصص بیماریهای استخوان
anatomist	متخصص علم تشریح
pyrotechnist	متخصص اتش بازی
tp perfect oneself in an art	در فنی متخصص شدن
scientific manpower	نیروی انسانی متخصص
unskilled worker	کارگر غیر متخصص
statistician	امارگر متخصص فن احصائیه
competent	فنی متخصص کاردان
gynaecologist	متخصص امراض زنانه
beauticians	متخصص ارایش وزیبایی
majoring	مهاد متخصص شدن
majored	مهاد متخصص شدن
jurist	متخصص حقوق خصوصی
jurists	متخصص حقوق خصوصی
educationists	متخصص اموزش و پرورش
educationist	متخصص اموزش و پرورش
metallurgists	متخصص ذوب اهن
criminologist	متخصص جرم شناسی
linguists	متخصص زبان شناسی