Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
hellenist
متخصص فرهنگ یونان
Other Matches
americanist
متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
Ancient Greece
یونان باستانی
[یونان جهان باستان]
fireworker
متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
ionic
وابسته به یون الکتریکی یکنوع حروف سیاه چاپخانه زبان قدیمی مردم ایونی یونان سرستون ساخته شده بسبک ایونی یونان
onomasticon
فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
tacticians
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tactician
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
he was nothing of an expert
هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
radiologists
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
philhellenic
یونان
hellas
یونان
philhellene
یونان
philhellenic
دوست یونان
hellene
یونان باستان
hellene
تبعه یونان
Greece
کشور یونان
philhellene
دوست یونان
Hellenic
مربوط به یونان
Bassae Order
[معماری یونی یونان]
Orinthian Order
معماری کلاسیک
[در یونان و رم]
pythian
اهل دلفی یونان
homeric
شاعر نابینای یونان
laconian
ولایتی از یونان باستان
bouleuterion
[مجلس سنا در یونان]
croesus
کراسوس : پادشاه یونان
aeolus
پادشاه تسالی یونان
agonistical
وابسته به مسابقههای باستانی یونان
achaean
اهل شهراخائیه در یونان باستان
achaian
اهل شهراخائیه در یونان باستان
melpomene
الهه شعر وتراژدی یونان
mercury
یکی از خدایان یونان قدیم
agonistic
وابسته به مسابقات باستانی یونان
heraclidae
اولادهرکول پهلوان نامی یونان
doric
بسبک معماری قدیم یونان
delphian
ساکن معبد دلف یونان
drachmas
پول نقره یونان باستان
drachmae
پول نقره یونان باستان
drachma
پول نقره یونان باستان
classicism
پیروی از سبکهای یونان وروم
greco
پیشوند بمعنی یونان و یونانی
romaika
رقص ملی یونان امروز
delphic
ساکن معبد دلف یونان
romaic
زبان بومی یونان امروز
peloponnesian
وابسته به شبه جزیره جنوبی یونان
naos
ضریع یا محل استقراربت در معابد یونان
agora
[فضای باز عمومی در یونان باستان]
Dryopic
[مربوط به دوره دراوپی یونان باستان]
trireme
کشتی جنگی روم و یونان باستان
pallium
ردای چارگوش که فیلسوفان یونان می پوشیدند
nectar
شراب لذیذ خدایان یونان شهد
mycenian
اهل شهر "مسین " قدیم یونان
hoplite
سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
mycenaean
اهل شهر "مسین " قدیم یونان
doric
وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
corinthian
اهل قرنت یکی ازشهرهای باستانی یونان
tiresias
غیب گوی نابینای شهر تبس در یونان
olympiad
جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
cyzicene hall
[تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
klepht
یونانی ای که پس ازفتح یونان ....نگاه میداشت راهزن
uncial
وابسته بحروف الفبای قدیم یونان و روم
pyrrhic dance
یکجور رقص نظامی یا جنگی در یونان باستان
obol
سکه سیم در یونان باستان که نزدیک بود با یک pennyونیم
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
phratry
درتاریخ یونان واحد قومیت یکی از تقسیمات سه گانه قبیله
humanist
دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم
culturing
فرهنگ
cultures
فرهنگ
lowbrow
بی فرهنگ
lexicons
فرهنگ
lexicon
فرهنگ
dictionary
فرهنگ
dictionaries
فرهنگ
culture
فرهنگ
kultur
فرهنگ
theoric
وجوهی که در یونان باستان جمع میکردند ...رفتن به تماشاخانه هاکمک کنند
encyclopaedia
فرهنگ جامع
urbiculture
شهر فرهنگ
gazetteer
فرهنگ جغرافیایی
data dictionary
فرهنگ داده ها
etymologicon
فرهنگ مشتقات
deculturation
فرهنگ باختگی
deculturation
فرهنگ زدایی
gradus
فرهنگ عروضی
enculturation
فرهنگ اموزی
graecism
فرهنگ یونانی
abclution
فرهنگ ناپذیری
national culture
فرهنگ ملی
ministry of education
وزارت فرهنگ
acculturate
فرهنگ پذیرفتن
acculturation
فرهنگ پذیری
lexicography
فرهنگ نویسی
educative
فرهنگ بخش
ministry education
وزارت فرهنگ
an a to a dictionary
ضمیمه فرهنگ
armenian
فرهنگ ارمنی
rhyming dictionary
فرهنگ قوافی
class culture
فرهنگ طبقهای
iranism
فرهنگ ایرانی
folklore
فرهنگ قومی
vocabulary
فرهنگ لغات
subculture
خرده فرهنگ
subculture
فرهنگ فرعی
subcultures
خرده فرهنگ
dictionary
فرهنگ لغات
subcultures
فرهنگ فرعی
glossary
فرهنگ لغات
lexicon
[dictionary]
فرهنگ لغات
wordbook
فرهنگ لغات
Arabic
فرهنگ عربی
word book
فرهنگ لغات
dictionaries
فرهنگ لغات
dictionary
فرهنگ لغات
vocabularies
فرهنگ لغات
thesauruses
فرهنگ جامع
thesaurus
فرهنگ جامع
walking dictionary
فرهنگ متحرک
iconostasis
[پرده ای بین جایگاه مقدس و فضای اصلی در کلیساهای ارتدکس یونان و روسیه]
chung shin sooyak
فرهنگ اخلاقی تکواندو
glossaries
فرهنگ لغات دشوار
an a to a dictionary
ذیل یاملحقات فرهنگ
lexical
وابسته به فرهنگ لغات
lexical
وابسته به فرهنگ نویسی
culture free tests
ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture bound tests
ازمونهای فرهنگ- بسته
eeglish persian dictionary
فرهنگ انگلیسی به فارسی
culture fair tests
ازمونهای فرهنگ- نابسته
glossary
فرهنگ لغات دشوار
dictionary program
برنامه فرهنگ لغات
lexicography
فرهنگ نویسی واژه نگاری
Brahmins
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
Brahmin
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
vocabular
مربوط به فرهنگ لغات زبان
occidentalism
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
it is ministerial to culture
وسیله ترقی فرهنگ است
germanist
دانشمند فرهنگ و زبان المانی
slavist
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
slavicist
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
glossaries
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
glossary
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
philistines
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
intercultural
وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
philistia
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean .
فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
culturist
فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
philistine
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
Don't touch me!; Don't you touch me!
به من خیلی نزدیک نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
Indian style
[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
Don't touch me!; Don't you touch me!
وارد منطقه شخصی من نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
humanism
مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
This dictionary has many examples of how idioms are used .
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
occidentalist
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
This dictionary is published(printed) in three volumes.
این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
lore
فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
gradus
فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
synonymize
الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
specialists
متخصص
osteopathist
متخصص
stylist
متخصص مد
geriatrician
متخصص
expert
متخصص
geriatrist
متخصص
stylists
متخصص مد
rhinologist
متخصص
experts
متخصص
specialist
متخصص
adhoc
متخصص
au fait
متخصص
skilled
متخصص
homestay
خانواده مهمان دار
[کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
gas man
متخصص گاز
outrebound
متخصص ریباند
ophlhalmologist
متخصص چشم
financial e.
متخصص مالی
media specialist
متخصص رسانه ها
anaesthetist
متخصص بیهوشی
hygienist
متخصص بهداشت
theolog
متخصص الهیات
pomologist
متخصص میوه
hygeist
متخصص بهداشت
skilled witness
شاهد متخصص
skilled workers
کارگران متخصص
specialist engineering
مهندس متخصص
neurologist
متخصص اعصاب
hydrologist
متخصص اب شناسی
hydropathist
متخصص اب درمانی
financiers
متخصص مالی
expert
متخصص کارشناس
journeymen
کارگر متخصص
theologians
متخصص الهیات
geophysicist
متخصص ژئوفیزیک
theologian
متخصص الهیات
artillerist
متخصص توپخانه
economist
متخصص اقتصاد
aurist
متخصص گوش
geophysicists
متخصص ژئوفیزیک
ceramicist
متخصص سفالگری
ceramist
متخصص سفالگری
toxicologist
متخصص زهرشناسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com