Dictiornary-Farsi | متخصص ناخوشیهای عصبانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
neuropathist	متخصص ناخوشیهای عصبانی


Other Matches

psychopathist	متخصص ناخوشیهای دماغی
gynecologist	متخصص علم ناخوشیهای زنانه
fireworker	متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
tactician	متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians	متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
jitter	عصبانی شدن عصبانی بودن
he was nothing of an expert	هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
pulmonary discases	ناخوشیهای شش
trichopathy	معالجه ناخوشیهای مو
psychiatry	معالجه ناخوشیهای دماغی
lock hospital	بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
otology	مبحث ناخوشیهای گوش
pharyngology	گفتار در گلوگاه و ناخوشیهای ان
epidemiology	علم ناخوشیهای همه گیر
podiatry	دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
phototherapy	معالجه ناخوشیهای پوست بوسیله روشنایی
humoralist	کسیکه ناخوشیهای تن رانتیجه فسادخلطهای چهارگانه میداند
pediatrics or pae	شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
radiologists	متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist	متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
pelting	عصبانی
wroth [chiefly literary] <adj.>	عصبانی
uptight <idiom>	عصبانی
maddest	عصبانی
mad	عصبانی
waxy	عصبانی
frenetical	عصبانی
feisty	عصبانی
nervy	عصبانی
frantic	عصبانی
wreakful	عصبانی
choleric	عصبانی
out of temper	عصبانی
huffish	عصبانی
horn mad	عصبانی
red hot	عصبانی
short tempered	عصبانی
maniacs	عصبانی
maniac	عصبانی
pins and needles	عصبانی
frenetic	عصبانی
huffy	عصبانی
huffiest	عصبانی
huffier	عصبانی
twittery	عصبانی
wrathful	عصبانی
high strung	عصبانی
mad [coll.] [very angry] <adj.>	عصبانی
irate <adj.>	عصبانی
indignant <adj.>	عصبانی
furious <adj.>	عصبانی
pissed off [at] [American E] <adj.>	عصبانی [از]
jumpy	عصبانی
angry <adj.>	عصبانی
pissed off [vulgar] <adj.>	عصبانی
pissed [at] [American E] <adj.>	عصبانی [از]
mad [at] <adj.>	عصبانی [از]
angry [with] <adj.>	عصبانی [از]
wrathful [literary] <adj.>	عصبانی
wrathy [colloquial] <adj.>	عصبانی
ireful [literary] <adj.>	عصبانی
irritates	عصبانی کردن
wear on <idiom>	عصبانی شدن
the fidgets	حالت عصبانی
see red	عصبانی شدن
neurotic	ادم عصبانی
irritate	عصبانی کردن
get someone's blood up <idiom>	عصبانی کردن
irritated	عصبانی کردن
to get on one's nerve	عصبانی کردن
provocative	عصبانی کننده
wear on	عصبانی کردن
the needle	حالت عصبانی
madly	با حال عصبانی
nervousness	حالت عصبانی
nervously	بطور عصبانی
get one's dander up <idiom>	عصبانی شدن
hit the ceiling <idiom>	عصبانی شدن
steam up	عصبانی کردن
worked up <idiom>	عصبانی ،نگران
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
outrageous	عصبانی کننده
enraging	عصبانی کردن
enrages	عصبانی کردن
in a wrought up state	درحال عصبانی
blood	عصبانی کردن
funk	عصبانی کردن
enraged	عصبانی کردن
furious	عصبانی متلاطم
enrage	عصبانی کردن
hit the roof <idiom>	عصبانی شدن
in one's hair <idiom>	عصبانی کردن شخصی
crabs	جرزدن عصبانی کردن
rub some one the wrong way	کسی را عصبانی کردن
fit to be tied <idiom>	خیلی عصبانی وناامید
crab	جرزدن عصبانی کردن
neuropathic	وابسته بناخوشی عصبانی
down on (someone) <idiom>	از چیزی عصبانی بودن
flare up <idiom>	یک مرتبه عصبانی شدن
foam at the mouth <idiom>	خیلی عصبانی شدن
get (someone's) goat <idiom>	عصبانی کردن شخص
He sounds angry.	او عصبانی به نظر میرسد.
get on one's nerves <idiom>	عصبانی کردن شخص
give someone a piece of your mind <idiom>	عصبانی شدن از کسی
blow-ups	ترکاندن عصبانی کردن
blow-up	ترکاندن عصبانی کردن
piss off <idiom>	عصبانی کردن کسی
outrage	سخت عصبانی شدن
blow up	ترکاندن عصبانی کردن
to get on somebody's nerves	کسی را عصبانی کردن
outraging	سخت عصبانی شدن
amok	شخص عصبانی و دیوانه
outraged	سخت عصبانی شدن
outrages	سخت عصبانی شدن
This is a red rag for me.	این من را واقعا عصبانی میکند.
madden	عصبانی کردن دیوانه شدن
maddened	عصبانی کردن دیوانه شدن
drive someone up a wall <idiom>	از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
He got angry and banged the table.	عصبانی شد وزد روی میز
Don't let it get to you.	نگذار این تو را عصبانی بکند.
maddens	عصبانی کردن دیوانه شدن
bag of nerves	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
nervous	عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
make one's blood boil <idiom>	کسی را خیلی عصبانی کردن
bundle of nerves	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
He is outrageous!	او [مرد] آدم را عصبانی می کند!
nervous wreck	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
to get mad at somebody [something]	از دست کسی [چیزی] عصبانی شدن
to be mad at somebody [something]	از دست کسی [چیزی] عصبانی بودن
go into orbit <idiom>	از کوره در رفتن ،خیلی عصبانی شدن
to snap	یکدفعه عصبانی شدن و داد زدن
Whatever did he say to make you so angry .	مگر چه گفت که اینقدر عصبانی شدی ؟
There were some angry looks in the crowd .	قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
stylist	متخصص مد
stylists	متخصص مد
osteopathist	متخصص
adhoc	متخصص
geriatrist	متخصص
geriatrician	متخصص
rhinologist	متخصص
specialists	متخصص
specialist	متخصص
skilled	متخصص
au fait	متخصص
expert	متخصص
experts	متخصص
sorehead	شخص کم فرفیت که در اثر باخت یا شکست عصبانی میشود
to piss off the wrong people <idiom>	آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
hydropathist	متخصص اب درمانی
outrebound	متخصص ریباند
hydrologist	متخصص اب شناسی
neurologist	متخصص اعصاب
gas man	متخصص گاز
hygeist	متخصص بهداشت
hygienist	متخصص بهداشت
anaesthetist	متخصص بیهوشی
theolog	متخصص الهیات
skilled workers	کارگران متخصص
skilled witness	شاهد متخصص
pomologist	متخصص میوه
ophlhalmologist	متخصص چشم
specialist engineering	مهندس متخصص
media specialist	متخصص رسانه ها
geophysicists	متخصص ژئوفیزیک
climatologist	متخصص اب وهوا
computer professional	متخصص کامپیوتر
theologian	متخصص الهیات
clinician	متخصص بالینی
computer specialist	متخصص کامپیوتر
theologians	متخصص الهیات
financiers	متخصص مالی
economist	متخصص اقتصاد
financier	متخصص مالی
ceramist	متخصص سفالگری
clinicians	متخصص بالینی
geophysicist	متخصص ژئوفیزیک
journeymen	کارگر متخصص
journeyman	کارگر متخصص
an expert accountant	حسابدار متخصص
artillerist	متخصص توپخانه
algebraist	متخصص جبرومقابله
aurist	متخصص گوش
experts	متخصص کارشناس
expert	متخصص کارشناس
cambist	متخصص ارز
ceramicist	متخصص سفالگری
economists	متخصص اقتصاد
technicians	متخصص فنی
technician	متخصص تکنیسین
toxicologist	متخصص زهرشناسی
technician	متخصص فنی
actuaries	متخصص بیمه
actuary	متخصص بیمه
e. advice	نظر متخصص
technicians	متخصص تکنیسین
proficient	حاذق متخصص
electrician	متخصص برق
skilled	متخصص تخصصی
electricians	متخصص برق
cost accountant	متخصص ارزیابی