Dictiornary-Farsi | متراکم کردن مقدماتی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (32 milliseconds)

English	Persian
supercharge	متراکم کردن مقدماتی


Other Matches

augmentative	متراکم شونده متراکم کننده
compresses	متراکم کردن
compaction	متراکم کردن
compact	متراکم کردن
compacted	متراکم کردن
compacting	متراکم کردن
compacts	متراکم کردن
compressing	متراکم کردن
densify	متراکم کردن
compress	متراکم کردن
jams	متراکم کردن
jam	متراکم کردن
condensing	متراکم کردن
condenses	متراکم کردن
jammed	متراکم کردن
condense	متراکم کردن
pack	متراکم کردن فشردن
packs	متراکم کردن فشردن
clogs	متراکم وانباشته کردن
clogged	متراکم وانباشته کردن
soil consolidation	متراکم کردن خاک
clog	متراکم وانباشته کردن
inflame	اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames	اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming	اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
aggregate	متراکم متراکم ساختن
aggregates	متراکم متراکم ساختن
accumulates	روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulating	روی هم گذاشتن متراکم کردن
compaction	فشرده سازی متراکم کردن
accumulate	روی هم گذاشتن متراکم کردن
pre load	بار کردن مقدماتی
preselect	انتخاب کردن مقدماتی
compressive strength	قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
prolegomenon	مقدماتی کلمات مقدماتی
rollers	دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
roller	دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
investigating	استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated	استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigate	استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates	استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
basic unit training	اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
compressing	خلاصه کردن متراکم کردن
amass	توده کردن متراکم کردن
amassed	توده کردن متراکم کردن
amassing	توده کردن متراکم کردن
compresses	خلاصه کردن متراکم کردن
compress	خلاصه کردن متراکم کردن
congest	متراکم کردن گرفته کردن
amasses	توده کردن متراکم کردن
crunching	متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
leak proof	متراکم
agglomerative	متراکم
compact	متراکم
compressed	متراکم
compactness	متراکم
compacted	متراکم
cumulative	متراکم
densest	متراکم
accumulated	متراکم
cumulous	متراکم
dense	متراکم
compacting	متراکم
cumulative distribution	متراکم
denser	متراکم
compacts	متراکم
agglomerate	متراکم شدن
accumulated capital	سرمایه متراکم
combustor	متراکم کننده
massy	متراکم غلیظ
incompact	غیر متراکم
comperssion capacitor	خازن متراکم
compressed air	هوای متراکم
cumulative frequency	فراوانی متراکم
dense binary code	رمزدودویی متراکم
dense list	لیست متراکم
data aggregate	دادههای متراکم
condensing	همچگال متراکم
voluminous	متراکم انبوه
condense	همچگال متراکم
condenses	همچگال متراکم
compressor	متراکم کننده
compressors	متراکم کننده
heavily overcast	ابری متراکم [هواشناسی]
supercharger	پیش متراکم کننده
data aggregate	متراکم سازی داده ها
trust fund	وجوه متراکم شده
eluvium	خاک باداورده و متراکم
condensed mercurytemperature	دمای جیوه متراکم
data compression	متراکم سازی داده ها
cumulous	مانند ابرهای متراکم
gas compressor	متراکم کننده هوا
prelusive	مقدماتی
preludial	مقدماتی
elemental	مقدماتی
preparative	مقدماتی
prodromal	مقدماتی
tentative	مقدماتی
introductive	مقدماتی
preliminary	مقدماتی
introductory	مقدماتی
precursive	مقدماتی
prolegomenary	مقدماتی
elementary	مقدماتی
preliminaries	مقدماتی
proforma	مقدماتی
elementarily	مقدماتی
rudimental	مقدماتی
prolusory	مقدماتی
prolegomenous	مقدماتی
preparatory	مقدماتی
first	مقدماتی
grouter	دستگاه متراکم کننده سیمان
compressed gas cylinder	سیلندر محتوی گاز متراکم
planosol	گل سفید نرم و متراکم فلات
over consolidated clay	خاک رس متراکم شده باپیشفشردگی
coke pusher	دستگاه متراکم کننده ذغال کک
air compresser	دستگاهی که هوا را متراکم میکند
compression	بهم فشردگی متراکم سازی
accumulated dividend	سود سهام متراکم شده
laminated product	تولید ماده متراکم متورق
cumulus	ابر متراکم و روی هم انباشته
wilson cloud	نوعی ابر غلیظ و متراکم
cumuli	ابر متراکم و روی هم انباشته
preliminary works	کارهای مقدماتی
prep	مدرسه مقدماتی
preparative	کار مقدماتی
preparatory response	پاسخ مقدماتی
bottom blown converter	مبدل دم مقدماتی
proforma invoice	سیاهه مقدماتی
prime color	رنگ مقدماتی
pretest	امتحان مقدماتی
prolusion	مقاله مقدماتی
propaedeutic	تحصیلات مقدماتی
preliminaries	مقدمات مقدماتی
proem	رساله مقدماتی
preliminaries	امتحان مقدماتی
preselection	انتخاب مقدماتی
preselector	سلکتور مقدماتی
preliminary treatment	عملیات مقدماتی
fore exercise	تمرین مقدماتی
first cut	برش مقدماتی
basics	مقدماتی اساسی
basics	اساسی مقدماتی
basic	مقدماتی اساسی
basic	اساسی مقدماتی
perlim	دوره مقدماتی
elimination heat	دوره مقدماتی
elementary item	قلم مقدماتی
economizer	کرمکن مقدماتی
basic course	دوره مقدماتی
basic hole	سوراخ مقدماتی
basic research	تحقیقات مقدماتی
basic training	اموزش مقدماتی
forehearth	کوره مقدماتی
introduction to physics	فیزیک مقدماتی
preludes	قسمت مقدماتی
preliminary test	ازمایش مقدماتی
preliminary negotiations	مذاکرات مقدماتی
preliminary investigation	بررسی مقدماتی
preliminary expenses	هزینههای مقدماتی
preliminary design	طرح مقدماتی
prelude	قسمت مقدماتی
preliminary budget	بودجه مقدماتی
preheater	گرمکن مقدماتی
precompression	تراکم مقدماتی
preceding pass	کالیبر مقدماتی
pilot study	بررسی مقدماتی
pilot injection	تزریق مقدماتی
interludes	نگهداری مقدماتی
interlude	نگهداری مقدماتی
junior high school	دبیرستان مقدماتی
propaedeutic	تعلیمات مقدماتی
elementary	مقدماتی پایهای
preliminary	دور مقدماتی
preliminary	مقدمات مقدماتی
preliminary	امتحان مقدماتی
elementary gate	دریچه مقدماتی
subassembly	مونتاژ مقدماتی
preparation	اقدام مقدماتی
first aid	کمکهای مقدماتی
Travaux preparatoires	کارهای مقدماتی
heat	مسابقه مقدماتی
heats	مسابقه مقدماتی
preliminaries	دور مقدماتی
responsions	ازمون مقدماتی
primary	مقدماتی نخستین
preparations	اقدام مقدماتی
primary	مقدماتی اصلی
rudiment	علوم مقدماتی
primary	ابتدایی مقدماتی
incompressibly	بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
basic bessemer steel	فولاد مقدماتی بسمر
pre design estimate	براورد مقدماتی طرح
pre heat	حرارت دادن مقدماتی
elementary algebra	جبر مقدماتی [ریاضی]
magnetic biasing	مغناطیس گردانی مقدماتی
eliminator	برنه در دور مقدماتی
basic combat training	اموزش رزم مقدماتی
basic bessemer process	فرایند مقدماتی بسمر