Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
input translator
مترجم اولیه
Search result with all words
input data translator
مترجم دادههای اولیه
Other Matches
compiler
مترجم برنامه مترجم
Ideal City
[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic data
دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
translator
مترجم
translators
مترجم
interpreters
مترجم
interpreter
مترجم
dragoman
مترجم
latimeria
مترجم
interpreters
مترجم شفاهی
interpreter
مترجم شفاهی
input translator
مترجم ورودی
mechanical translator
مترجم ماشینی
technical translator
مترجم فنی
language translator
مترجم زبان
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dynamic address translate
مترجم ادرس پویا
to act as interpreter for somebody
مترجم کسی بودن
languages
برنامهای که به عنوان مترجم
language
برنامهای که به عنوان مترجم
dynamic address translate
مترجم نشانی پویا
dogmatic marxism
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
cbasic
یک کامپایلر مشهور زبان برنامه نویسی که بسیارسریعتر از مترجم BASIC میباشد
binding time
زمان انقیاد مرحلهای که در ان مترجم شکل زبان ماشین نام ها وادرس ها را جایگزین انهامیکند
directives
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directive
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
initials
اولیه
rudimentary
اولیه
earliest
اولیه
first generation
اولیه
early
اولیه
primitive
اولیه
dispersion
اولیه
initial
اولیه
initialed
اولیه
initialing
اولیه
initialled
اولیه
initialling
اولیه
basics
اولیه
fundamental
اولیه
elementary
اولیه
preliminary
اولیه
raw
اولیه
primal
اولیه
primeval
اولیه
primary
اولیه
basic
اولیه
preliminaries
اولیه
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
cogging train
مسیر اولیه
basic standard
استاندارد اولیه
primary track
شیار اولیه
primary structure
ساختمان اولیه
input frequency
فرکانس اولیه
prime cost
ارزش اولیه
primary emission
صدور اولیه
primary industries
صنایع اولیه
primary standard
استاندارد اولیه
breaking down train
راه اولیه
input speed
سرعت اولیه
initial speed
سرعت اولیه
primary inputs
نهادههای اولیه
basic speed
سرعت اولیه
basic size
اندازه اولیه
basic requisition number
درخواست اولیه
primary storage
انباره اولیه
basic data
اطلاعات اولیه
primary products
محصولات اولیه
basic branch
رسته اولیه
primary storage
حافظه اولیه
base loading
بار اولیه
primary inputs
دادههای اولیه
primary electron
الکترون اولیه
input drift
رانش اولیه
initial point
نقطه اولیه
initial mass
جرم اولیه
initial level
سطح اولیه
initial cost
هزینه اولیه
initial condition
شرط اولیه
input voltage
ولتاژ اولیه
input coordinate
مختصات اولیه
input coupling
تزویج اولیه
input current
جریان اولیه
input data
دادههای اولیه
initial condition
شرایط اولیه
opening capital
سرمایه اولیه
initial capital
سرمایه اولیه
initial reserves
ذخایر اولیه
initial strength
استحکام اولیه
input capacitance
فرفیت اولیه
input attenuation
دمفونگ اولیه
input attenuation
میرائی اولیه
primery voltage
ولتاژ اولیه
input admittance
ادمیتانس اولیه
input unit
واحد اولیه
initialize
مقداردهی اولیه
initial velocity
سرعت اولیه
input capacitor
خازن اولیه
initial value
مقدار اولیه
input circuit
مدار اولیه
initial acceleration
شتاب اولیه
incunabula
مراحل اولیه
input stage
طبقه اولیه
input tape
نوار اولیه
input terminal
ترمینال اولیه
first aids
کمکهای اولیه
feed stock
مواد اولیه
primary body
جسم اولیه
input time
زمان اولیه
elementary cell
پیل اولیه
primary center
مرکز اولیه
input transformer
ترانسفورماتور اولیه
first cost
هزینه اولیه
primary cognizance
شناختهای اولیه
input signal
سیگنال اولیه
input reactance
راکتانس اولیه
i.c.
حالت اولیه
historical costs
هزینه اولیه
pre assembly
نصب اولیه
pre load
بار اولیه
pre loading
بارگیری اولیه
first notions
تصورات اولیه
preliminiary work
کار اولیه
input diode
دیود اولیه
input electrode
الکترود اولیه
input function
تابع اولیه
input gap
فاصله اولیه
input information
اطلاعات اولیه
prereduction
کاهش اولیه
input noise
پارازیت اولیه
drawing key
طرح اولیه
prime costs
هزینههای اولیه
primitive
انسان اولیه
layouts
طرح اولیه
roughed slab
برامن اولیه
rudiment
اولیه ابتدایی
self aid
کمکهای اولیه
integral
تابع اولیه
velocities
سرعت اولیه
velocity
سرعت اولیه
raw statistics
امارهای اولیه
raw products
محصولات اولیه
layout
طرح اولیه
primogenitors
اجداد اولیه
priority processing
پردازش اولیه
proto galaxy
کهکشان اولیه
primed
نخستین اولیه
primes
نخستین اولیه
proto planets
سیارههای اولیه
radix
سرچشمه اولیه
raw data
دادههای اولیه
parent
یکان اولیه
I'll put in the initial outlay , you do the work .
ما یه اولیه از من کار از تو
frame agreement
توافق اولیه
master agreement
توافق اولیه
outline agreement
توافق اولیه
archetypes
نمونه اولیه
archetype
نمونه اولیه
first cause
علت اولیه
prototype
نمونه اولیه
basic agreement
توافق اولیه
scheme
طرح اولیه
stocked
ماده اولیه
stocked
ذخیره اولیه
stock
ماده اولیه
stock
ذخیره اولیه
blueprints
طرح اولیه
prototypes
نمونه اولیه
blueprint
طرح اولیه
skeleton agreement
توافق اولیه
primeral borth
ابگوشت اولیه
stuffed
ماده اولیه
stuff
ماده اولیه
base rates
ارزش اولیه
base rate
ارزش اولیه
stuffs
ماده اولیه
embryonic
نارس اولیه
primery battery
باطری اولیه
primery citcuit
مدار اولیه
Aborigine
ساکن اولیه
primery coil
پیچک اولیه
primery current
جریان اولیه
primery obligation
تعهدات اولیه
original
نسخه اولیه
primitive element
عنصر اولیه
originals
نسخه اولیه
input
توان اولیه
primery terminal
ترمینال اولیه
input
سیگنال اولیه
inputted
توان اولیه
inputted
سیگنال اولیه
prime
نخستین اولیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com