English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (2 milliseconds)
English Persian
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
Search result with all words
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
Other Matches
preload loading بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
wet storage بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
necrologist متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
endurance loading بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
combat loading بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
taximan متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
charging بارگیری
well deck پل بارگیری
loading بارگیری
shipping بارگیری
material handling bridge پل بارگیری
burdening بارگیری
stowage بارگیری
loading bridge پل بارگیری
download بارگیری پایین
embarkation table جدول بارگیری
frequency loading بارگیری فرکانسی
accumulator charge بارگیری اکومولاتور
well deck عرشه بارگیری
loading فرفیت بارگیری
charging crane جرثقیل بارگیری
stow بارگیری کردن
charging car واگن بارگیری
load بارگیری مهمات
pallets کفه بارگیری
quay سکوی بارگیری
quays سکوی بارگیری
pallete کفه بارگیری
deadweight تناژ بارگیری
pick up and delivery بارگیری و تحویل
point of loading نقطه بارگیری
carburizing pot فرف بارگیری
plimsol mark مارک بارگیری
commercial loading بارگیری تجارتی
pallet کفه بارگیری
pack saddle زین بارگیری
load بارگیری کردن
load فرفیت بارگیری
loads بارگیری مهمات
loads بارگیری کردن
loads فرفیت بارگیری
on berth ناوحاضربه بارگیری
ammunition loading line خط بارگیری مهمات
pre loading بارگیری اولیه
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
stowage بارگیری و باراندازی
plimsol mark علایم بارگیری
loading chart جدول بارگیری
loading rack سکوی بارگیری
stowed بارگیری کردن
stowing بارگیری کردن
stows بارگیری کردن
laden بارگیری شده
loading scale مقیاس بارگیری
loading site سکوی بارگیری
Loading and unloading. بارگیری وتخلیه
loading facilities وسایل بارگیری
line charging current جریان بارگیری خط
loading diagram دیاگرام بارگیری
loading bucket سطل بارگیری
loading apron نوار بارگیری
apron محوطه بارگیری
aprons محوطه بارگیری
loading point نقطه بارگیری
load factor ضریب بارگیری
bulk loading بارگیری در مخازن
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
embarkation area محوطه بارگیری
bucket charging بارگیری با سطل
loading time زمان بارگیری
load lines علایم بارگیری
loading table جدول بارگیری
magnetic loading بارگیری مغناطیسی
cargo net تور بارگیری
loading station ایستگاه بارگیری
charging berth اسکله بارگیری
charging wharf اسکله بارگیری
loading site محل بارگیری
line charging capacity فرفیت بارگیری خط
incumbents متصدی
operators متصدی ها
user متصدی
operator متصدی
quartermasters متصدی
quartermaster متصدی
clerks متصدی
clerk متصدی
incumbent متصدی
users متصدی ها
in charge متصدی
operators متصدی
operator متصدی
runner متصدی
warden متصدی
vacant بی متصدی
runners متصدی
responsible متصدی
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
actual obligated space محل یا جا در بارگیری دریایی
shiping agent کارگزار بارگیری کشتی
cargo port دریچه بارگیری ناو
charging side محل بارگیری کوره
bulk load method روش بارگیری با بارقوال
bulk loading بارگیری مخزن به طور یک جا
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
loading بارگیری مهمات درهواپیما
stevedores بارگیری وباراندازی کردن
horizontal loading بارگیری افقی کشتیها
ingot charging crane جراثقال بارگیری شمش
initial program load بارگیری برنامه اغازی
loading space فضای قابل بارگیری
loading chart طرح بارگیری هواپیما
loading list لیست بارگیری خودرو
stevedore بارگیری وباراندازی کردن
staging unit یکان بارگیری کننده
embarkation table جدول قابلیت بارگیری
commodity loading بارگیری کالاهای مختلف
stevedoring charges هزینههای بارگیری وباراندازی
cargo plan طرح بارگیری ناو
loading plan طرح بارگیری خودرو
tactical loading بارگیری رزمی یا جنگی
litter bearer متصدی برانکارد
operator console پیشانه متصدی
infirmarian متصدی بیمارستان
operator command فرمان متصدی
cataloger متصدی کاتالوگ
machine operator متصدی ماشین
cataloguer متصدی کاتالوگ
harbour master متصدی بندر
freshwater king متصدی اب شیرین کن
groundskeeper متصدی زمین
chartulary متصدی بایگانی
operator متصدی ماشین
operator متصدی دستگاه
auctioneer متصدی حراج
curator نگهبان متصدی
turf accountants متصدی شرطبندی
officer مامور متصدی
officers مامور متصدی
curators نگهبان متصدی
salesperson متصدی فروش
operators متصدی دستگاه
salespeople متصدی فروش
ruling رایج متصدی
auctioneers متصدی حراج
auctioneers متصدی مزایده
auctioneer متصدی مزایده
rulings رایج متصدی
unattended بدون متصدی
winch driver متصدی دوار
yard man متصدی محوطه
operators متصدی ماشین
salespersons متصدی فروش
receptionist متصدی پذیرش
ammunition handler متصدی مهمات
fitters متصدی نصب
receivers متصدی دریافت
radioman متصدی بی سیم
receiver متصدی دریافت
radio operator متصدی بی سیم
radarman متصدی رادار
radar operator متصدی رادار
adman متصدی اعلانات
radar man متصدی رادار
time keeper متصدی اوقات
acting کفیل متصدی
signalman متصدی علائم
signal man متصدی علائم
supplier متصدی ملزومات
suppliers متصدی ملزومات
fitter متصدی نصب
drayage هزینه بارگیری وبار اندازی
lighterage هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
lading بارگیری عمل بار کردن
laydays ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lay day روز بارگیری وباراندازی کشتی
lay day ایام بارگیری و باراندازی کشتی
loading ramp راهروی شیب دار بارگیری
lift on بارگیری کشتی توسط جرثقیل
The ship is loading. کشتی درحال بارگیری است
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
p&d delivery and up pick بارگیری و تحویل
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
palletetisation درکفه بارگیری قرار دادن
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
capacity load حداکثر فرفیت بارگیری ناو
accessorial services خدمات بارگیری و تخلیه بار
reloadable control storage انباره با کنترل بارگیری مجدد
railway end پل سکوی بارگیری راه اهن
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
bulk load method روش استفاده از بارگیری قوال
port شراب شیرین بارگیری کردن
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com