English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
chartulary متصدی بایگانی
Other Matches
depository بایگانی مدارک بایگانی راکد
necrologist متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
archives بایگانی
registries بایگانی
registry بایگانی
records بایگانی
document register بایگانی
archive بایگانی
filed بایگانی
file بایگانی
file keeping بایگانی
records depository بایگانی راکد
file clerk مامور بایگانی
records depository بایگانی عمومی
archival مربوط به بایگانی
keep on file بایگانی کردن
dead records بایگانی راکد
record office اداره بایگانی کل
archival بایگانی شدنی
office of records دفتر بایگانی
archive بایگانی کردن
record سجل بایگانی
record بایگانی ضبط
archive atribute صفت بایگانی
archival backup پشتیبانی بایگانی
filing system نظام بایگانی
record یادداشت بایگانی
archival بایگانی کردن
morgues بایگانی راکد
filed بایگانی کردن
morgue بایگانی راکد
recorded بایگانی شده
file بایگانی کردن
office of records بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
filing بایگانی سیخ زنی
magnetic tape archive بایگانی یا ارشیو نوارهای صوتی
archive ضبط اسناد و اوراق بایگانی
file در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
filed در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
misfile بطور غلط یا درمحل غیرمناسب بایگانی کردن
operator متصدی
operators متصدی ها
quartermaster متصدی
responsible متصدی
runners متصدی
in charge متصدی
runner متصدی
warden متصدی
operators متصدی
clerks متصدی
vacant بی متصدی
quartermasters متصدی
clerk متصدی
operator متصدی
user متصدی
users متصدی ها
incumbents متصدی
incumbent متصدی
cataloger متصدی کاتالوگ
adman متصدی اعلانات
suppliers متصدی ملزومات
cataloguer متصدی کاتالوگ
ammunition handler متصدی مهمات
curators نگهبان متصدی
freshwater king متصدی اب شیرین کن
signal man متصدی علائم
signalman متصدی علائم
time keeper متصدی اوقات
winch driver متصدی دوار
yard man متصدی محوطه
radarman متصدی رادار
salespeople متصدی فروش
salespersons متصدی فروش
receptionist متصدی پذیرش
radioman متصدی بی سیم
radio operator متصدی بی سیم
groundskeeper متصدی زمین
harbour master متصدی بندر
infirmarian متصدی بیمارستان
litter bearer متصدی برانکارد
machine operator متصدی ماشین
operator command فرمان متصدی
salesperson متصدی فروش
operator console پیشانه متصدی
radar man متصدی رادار
radar operator متصدی رادار
operator متصدی دستگاه
auctioneers متصدی حراج
unattended بدون متصدی
receivers متصدی دریافت
receiver متصدی دریافت
fitters متصدی نصب
fitter متصدی نصب
operator متصدی ماشین
auctioneer متصدی مزایده
operators متصدی دستگاه
auctioneer متصدی حراج
auctioneers متصدی مزایده
operators متصدی ماشین
ruling رایج متصدی
rulings رایج متصدی
curator نگهبان متصدی
turf accountants متصدی شرطبندی
officers مامور متصدی
acting کفیل متصدی
officer مامور متصدی
supplier متصدی ملزومات
teletypist متصدی دوره نگاره
stoker متصدی سوخت کوره
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
liquidators متصدی امورتصفیه شرکت
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
my p متصدی پیش ازمن
liquidator متصدی امورتصفیه شرکت
mess treasurer متصدی صندوق باشگاه
majordomo متصدی امور خانوادگی
word processing operator متصدی پردازش کلمه
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
officers متصدی ضابط عدلیه
liftman اسانسورچی متصدی اسانسور
watertender متصدی مخازن اب ناو
orchardist متصدی باغ میوه
ammunition handler متصدی جابجایی مهمات
titular متصدی دارای عنوانی
carrier متصدی حمل و نقل
hold captain متصدی انبار کشتی
prothonotary متصدی امضاء احکام
time keeper متصدی اوقات کار
titular charge daffaires متصدی شغل سیاسی
prontonotary متصدی امضاء احکام
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
peripheral equipment operator متصدی تجهیزات جانبی
wagoner متصدی حمل ونقل
orchardman متصدی باغ میوه
carriers متصدی حمل و نقل
heater متصدی گرم کردن
heaters متصدی گرم کردن
boiler maker متصدی دیگ بخار
data entry operator متصدی داده دهی
contracting officer افسر متصدی پیمان
common carrier متصدی حمل ونقل
church warden متصدی دارایی کلیسا
fish warden متصدی امور شیلات
forwarder متصدی حمل و نقل
pressmen متصدی ماشین چاپ
keypunch operator متصدی منگنه زنی
biddy متصدی نظافت خانه
pressman متصدی ماشین چاپ
officer متصدی ضابط عدلیه
turf accountant متصدی شرط بندی
army postal clerk متصدی پست ارتشی
forwarding agent متصدی حمل ونقل
stenotypisht متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
throttleman متصدی دستگیره سرعت ناو
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
vigorish سود متصدی شرط بندی
machinist ماشینیست متصدی دستگاه تراش
machinists ماشینیست متصدی دستگاه تراش
weeder متصدی چیدن علف هرزه
time keeper متصدی ثبت اوقات کار
to put in possession مالکیت دادن متصدی کردن
pointers متصدی کنترل درجه توپ
pointer متصدی کنترل درجه توپ
engineman درجه دار متصدی موتور
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
fireman متصدی اتش خانه موتور
forwarder's receipt رسید متصدی حمل و نقل
signal box توقف گاه متصدی علائم
signal boxes توقف گاه متصدی علائم
gamekeepers متصدی جانوران شکاری قرقچی
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
pantler متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
gamekeeper متصدی جانوران شکاری قرقچی
billposter متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
firemen متصدی اتش خانه موتور
checkman متصدی کنترل اب دیگ بخار
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
account executive متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
blast furnaceman مسئول یا متصدی کوره بلند
pollster متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollsters متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
aviarist کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
brakeman متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
hotwalker متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
masters of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
clerk of the scale متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
pointers متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
pointer متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
vertical control operator متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com