Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English
Persian
litter bearer
متصدی برانکارد
Other Matches
necrologist
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
strecher
برانکارد
stretcher
برانکارد حمل مجروحین
stretchers
برانکارد حمل مجروحین
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
litter
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litters
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littering
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littered
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
clerk
متصدی
users
متصدی ها
responsible
متصدی
operator
متصدی
operators
متصدی
vacant
بی متصدی
quartermaster
متصدی
quartermasters
متصدی
runner
متصدی
in charge
متصدی
user
متصدی
operators
متصدی ها
operator
متصدی
warden
متصدی
incumbent
متصدی
incumbents
متصدی
clerks
متصدی
runners
متصدی
ammunition handler
متصدی مهمات
harbour master
متصدی بندر
adman
متصدی اعلانات
suppliers
متصدی ملزومات
curator
نگهبان متصدی
curators
نگهبان متصدی
turf accountants
متصدی شرطبندی
officer
مامور متصدی
officers
مامور متصدی
acting
کفیل متصدی
supplier
متصدی ملزومات
radar operator
متصدی رادار
operator console
پیشانه متصدی
operator command
فرمان متصدی
yard man
متصدی محوطه
winch driver
متصدی دوار
time keeper
متصدی اوقات
radar man
متصدی رادار
signalman
متصدی علائم
signal man
متصدی علائم
radioman
متصدی بی سیم
radarman
متصدی رادار
salespeople
متصدی فروش
machine operator
متصدی ماشین
cataloger
متصدی کاتالوگ
cataloguer
متصدی کاتالوگ
chartulary
متصدی بایگانی
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
groundskeeper
متصدی زمین
infirmarian
متصدی بیمارستان
receptionist
متصدی پذیرش
salespersons
متصدی فروش
salesperson
متصدی فروش
radio operator
متصدی بی سیم
unattended
بدون متصدی
operators
متصدی دستگاه
operator
متصدی دستگاه
ruling
رایج متصدی
auctioneer
متصدی مزایده
auctioneer
متصدی حراج
operators
متصدی ماشین
receivers
متصدی دریافت
receiver
متصدی دریافت
rulings
رایج متصدی
operator
متصدی ماشین
fitter
متصدی نصب
auctioneers
متصدی حراج
auctioneers
متصدی مزایده
fitters
متصدی نصب
hold captain
متصدی انبار کشتی
titular charge daffaires
متصدی شغل سیاسی
data entry operator
متصدی داده دهی
watertender
متصدی مخازن اب ناو
wagoner
متصدی حمل ونقل
fish warden
متصدی امور شیلات
forwarder
متصدی حمل و نقل
forwarding agent
متصدی حمل ونقل
time keeper
متصدی اوقات کار
pressman
متصدی ماشین چاپ
prothonotary
متصدی امضاء احکام
pressmen
متصدی ماشین چاپ
prontonotary
متصدی امضاء احکام
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
stoker
متصدی سوخت کوره
orchardman
متصدی باغ میوه
orchardist
متصدی باغ میوه
oilking
متصدی سوخت و اب کشتی
mess treasurer
متصدی صندوق باشگاه
majordomo
متصدی امور خانوادگی
teletypist
متصدی دوره نگاره
liftman
اسانسورچی متصدی اسانسور
keypunch operator
متصدی منگنه زنی
my p
متصدی پیش ازمن
heaters
متصدی گرم کردن
titular
متصدی دارای عنوانی
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
liquidators
متصدی امورتصفیه شرکت
liquidator
متصدی امورتصفیه شرکت
officers
متصدی ضابط عدلیه
officer
متصدی ضابط عدلیه
heater
متصدی گرم کردن
turf accountant
متصدی شرط بندی
carriers
متصدی حمل و نقل
carrier
متصدی حمل و نقل
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
word processing operator
متصدی پردازش کلمه
biddy
متصدی نظافت خانه
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
ammunition handler
متصدی جابجایی مهمات
church warden
متصدی دارایی کلیسا
boiler maker
متصدی دیگ بخار
common carrier
متصدی حمل ونقل
contracting officer
افسر متصدی پیمان
weeder
متصدی چیدن علف هرزه
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
pointers
متصدی کنترل درجه توپ
throttleman
متصدی دستگیره سرعت ناو
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
machinists
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
machinist
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
time keeper
متصدی ثبت اوقات کار
pointer
متصدی کنترل درجه توپ
vigorish
سود متصدی شرط بندی
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
forwarder's receipt
رسید متصدی حمل و نقل
gamekeeper
متصدی جانوران شکاری قرقچی
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
pantler
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
engineman
درجه دار متصدی موتور
firemen
متصدی اتش خانه موتور
fireman
متصدی اتش خانه موتور
gamekeepers
متصدی جانوران شکاری قرقچی
signal boxes
توقف گاه متصدی علائم
checkman
متصدی کنترل اب دیگ بخار
signal box
توقف گاه متصدی علائم
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
billposter
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
brakeman
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pointers
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
aviarist
کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
pointer
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
clerk of the scale
متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
hotwalker
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
vertical control operator
متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
verderer
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderor
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
raid clerk
نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
propety man
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
verger
متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
parish clerk
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
lord of misrule
متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
bartenders
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartender
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
aerographer's mate
کمک ثبات هواشناسی متصدی چارت هواشناسی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
morticians
مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
mortician
مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com