Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
brakeman
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
Other Matches
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
machine operator
متصدی ماشین
operator
متصدی ماشین
operators
متصدی ماشین
pressman
متصدی ماشین چاپ
pressmen
متصدی ماشین چاپ
hobs
با دندانه ماشین وغیره بریدن
hob
با دندانه ماشین وغیره بریدن
wreckage
لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
wreckage piece
تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
necrologist
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
stopcocks
ترمز
brakes
ترمز ها
braked
ترمز
braking
ترمز
stopcock
ترمز
brakes
ترمز
brake
ترمز
clogs
پابند ترمز
air brakes
ترمز بادی
air brake
ترمز کمپرسی
clogged
پابند ترمز
steam brake
ترمز بخاری
brake fluid
روغن ترمز
braking
ترمز کردن
clog
پابند ترمز
air brakes
ترمز کمپرسی
linings
لنت ترمز
air brakes
ترمز هوایی
air brake
ترمز هوایی
air brake
ترمز بادی
stoplights
چراغ ترمز
brake horsepower
نیروی ترمز
brake expander cam
بادامک ترمز
brake cross shaft
محور ترمز
power brake
ترمز سروو
brake actuating lever
اهرم ترمز
magnetic brake
ترمز مغناطیسی
stop light
چراغ ترمز
brake collar
رینگ ترمز
stop lamp
چراغ ترمز
prony brake
ترمز پرونی
brake valve
سوپاپ ترمز
lining
لنت ترمز
brake wheel
ترمز چرخها
brake shoe
کفشک ترمز
brake pressure
نیروی ترمز
brake lining
لنت ترمز
stoplight
چراغ ترمز
brakes
ترمز کردن
resistance braking
ترمز واکنشی
internal brake
ترمز داخلی
brake
ترمز کردن
resistance braking
ترمز مقاومتی
regenetative braking
ترمز مقاومتی
regenetative braking
ترمز دینامیکی
engine dynamometer
ترمز موتور
foot brake pedal
پدال ترمز
safety stop
ترمز خطر
foot brake
ترمز پایی
braked
ترمز کردن
hub brake
ترمز چرخ
electric brake
ترمز الکتریکی
electric brake
ترمز برقی
dynamic braking
ترمز واکنشی
dynamic braking
ترمز دینامیکی
hoist brake
ترمز نقاله
disc brake
ترمز صفحهای
disc brake
ترمز دیسکی
hand brake
ترمز دستی
emergency brake
ترمز اضطراری
regenetative braking
ترمز واکنشی
electromagnetic brake
ترمز مغناطیسی
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
skid
ترمز کردن سریدن
four wheel brake
ترمز چهار چرخ
trailer brake valve
سوپاپ ترمز تریلر
snub cable
ناگهان ترمز کردن
friction surface
سطح اصطکاک ترمز
front wheel brake
ترمز چرخ جلو
skidder
ترمز کننده سردهنده
gear brake
ترمز سیستم انتقال
hand brake lever
اهرم ترمز دستی
air brake pressure gage
مانومتر با ترمز هوایی
stop lamp switch
کلید چراغ ترمز
brake piston cup
رینگ پیستون ترمز
energizer
تقویت کننده ترمز
brake shoe carrier
نگهدارنده کفشک ترمز
brake shoe ring
رینگ کفشک ترمز
emergency brake equipment
تجهیزات ترمز اضطراری
load reaction brake
ترمز فشار باد
brake lights
چراغ های ترمز
brake lifting magnet
ترمز مغناطیسی اسانسور
brake expander mechanism
مکانیزم انبساط ترمز
d.c. brake
ترمز جریان دائم
stop lamp switch
کلید لامپ ترمز
stop light switch
کلید لامپ ترمز
suppressor grid voltage
ولتاژ شبکه ترمز
back pedalling brake
ترمز مسیر ازاد
skids
ترمز کردن سریدن
back pedalling brake
ترمز باگردش ازاد
ABS
سیستم ترمز ضد قفل
skidding
ترمز کردن سریدن
skidded
ترمز کردن سریدن
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
dive flap
ترمز هوایی از نوع فلپ
flexible brake tubing
لوله قابل انعطاف ترمز
brakeman
مسئول ترمز در تیم لوژسواری
clerks
متصدی
quartermaster
متصدی
clerk
متصدی
runners
متصدی
vacant
بی متصدی
incumbents
متصدی
incumbent
متصدی
quartermasters
متصدی
runner
متصدی
operator
متصدی
operators
متصدی
responsible
متصدی
operator
متصدی
user
متصدی
in charge
متصدی
operators
متصدی ها
warden
متصدی
users
متصدی ها
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
trailer brake system
دستگاه ترمز تریلر
[فناری خودرو]
auctioneer
متصدی حراج
ruling
رایج متصدی
officer
مامور متصدی
receptionist
متصدی پذیرش
auctioneer
متصدی مزایده
yard man
متصدی محوطه
salespersons
متصدی فروش
auctioneers
متصدی مزایده
litter bearer
متصدی برانکارد
curator
نگهبان متصدی
salespeople
متصدی فروش
winch driver
متصدی دوار
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
turf accountants
متصدی شرطبندی
officers
مامور متصدی
infirmarian
متصدی بیمارستان
groundskeeper
متصدی زمین
salesperson
متصدی فروش
auctioneers
متصدی حراج
harbour master
متصدی بندر
curators
نگهبان متصدی
rulings
رایج متصدی
cataloguer
متصدی کاتالوگ
cataloger
متصدی کاتالوگ
signal man
متصدی علائم
signalman
متصدی علائم
ammunition handler
متصدی مهمات
fitter
متصدی نصب
adman
متصدی اعلانات
operator command
فرمان متصدی
operator console
پیشانه متصدی
receivers
متصدی دریافت
receiver
متصدی دریافت
fitters
متصدی نصب
suppliers
متصدی ملزومات
supplier
متصدی ملزومات
chartulary
متصدی بایگانی
unattended
بدون متصدی
time keeper
متصدی اوقات
radar operator
متصدی رادار
operator
متصدی دستگاه
radarman
متصدی رادار
radio operator
متصدی بی سیم
radioman
متصدی بی سیم
operators
متصدی دستگاه
acting
کفیل متصدی
radar man
متصدی رادار
brake rigging
اتصالات ترمز لوکوموتیو تقویت کنندههای ترمزلوکوموتیو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com