Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
groundskeeper
متصدی زمین
Other Matches
necrologist
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
operators
متصدی
clerks
متصدی
vacant
بی متصدی
quartermasters
متصدی
quartermaster
متصدی
responsible
متصدی
runners
متصدی
incumbent
متصدی
incumbents
متصدی
runner
متصدی
operators
متصدی ها
clerk
متصدی
users
متصدی ها
in charge
متصدی
user
متصدی
operator
متصدی
operator
متصدی
warden
متصدی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
cataloguer
متصدی کاتالوگ
auctioneers
متصدی حراج
ammunition handler
متصدی مهمات
operator
متصدی ماشین
chartulary
متصدی بایگانی
infirmarian
متصدی بیمارستان
receptionist
متصدی پذیرش
adman
متصدی اعلانات
auctioneers
متصدی مزایده
operator
متصدی دستگاه
operators
متصدی دستگاه
litter bearer
متصدی برانکارد
harbour master
متصدی بندر
operators
متصدی ماشین
receivers
متصدی دریافت
receiver
متصدی دریافت
fitter
متصدی نصب
cataloger
متصدی کاتالوگ
machine operator
متصدی ماشین
auctioneer
متصدی مزایده
auctioneer
متصدی حراج
salespersons
متصدی فروش
salesperson
متصدی فروش
officers
مامور متصدی
radio operator
متصدی بی سیم
ruling
رایج متصدی
rulings
رایج متصدی
turf accountants
متصدی شرطبندی
operator console
پیشانه متصدی
radioman
متصدی بی سیم
acting
کفیل متصدی
unattended
بدون متصدی
radarman
متصدی رادار
radar operator
متصدی رادار
fitters
متصدی نصب
time keeper
متصدی اوقات
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
radar man
متصدی رادار
officer
مامور متصدی
curator
نگهبان متصدی
operator command
فرمان متصدی
salespeople
متصدی فروش
suppliers
متصدی ملزومات
supplier
متصدی ملزومات
yard man
متصدی محوطه
signal man
متصدی علائم
curators
نگهبان متصدی
winch driver
متصدی دوار
signalman
متصدی علائم
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
church warden
متصدی دارایی کلیسا
officer
متصدی ضابط عدلیه
contracting officer
افسر متصدی پیمان
turf accountant
متصدی شرط بندی
prontonotary
متصدی امضاء احکام
prothonotary
متصدی امضاء احکام
mess treasurer
متصدی صندوق باشگاه
teletypist
متصدی دوره نگاره
heater
متصدی گرم کردن
heaters
متصدی گرم کردن
stoker
متصدی سوخت کوره
common carrier
متصدی حمل ونقل
keypunch operator
متصدی منگنه زنی
boiler maker
متصدی دیگ بخار
biddy
متصدی نظافت خانه
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
majordomo
متصدی امور خانوادگی
wagoner
متصدی حمل ونقل
titular
متصدی دارای عنوانی
watertender
متصدی مخازن اب ناو
oilking
متصدی سوخت و اب کشتی
ammunition handler
متصدی جابجایی مهمات
word processing operator
متصدی پردازش کلمه
orchardist
متصدی باغ میوه
orchardman
متصدی باغ میوه
liftman
اسانسورچی متصدی اسانسور
officers
متصدی ضابط عدلیه
liquidator
متصدی امورتصفیه شرکت
pressman
متصدی ماشین چاپ
pressmen
متصدی ماشین چاپ
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
liquidators
متصدی امورتصفیه شرکت
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
time keeper
متصدی اوقات کار
titular charge daffaires
متصدی شغل سیاسی
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
my p
متصدی پیش ازمن
hold captain
متصدی انبار کشتی
forwarder
متصدی حمل و نقل
carriers
متصدی حمل و نقل
fish warden
متصدی امور شیلات
carrier
متصدی حمل و نقل
data entry operator
متصدی داده دهی
forwarding agent
متصدی حمل ونقل
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
machinist
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
weeder
متصدی چیدن علف هرزه
pantler
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
machinists
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
checkman
متصدی کنترل اب دیگ بخار
gamekeepers
متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeeper
متصدی جانوران شکاری قرقچی
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
pointer
متصدی کنترل درجه توپ
forwarder's receipt
رسید متصدی حمل و نقل
signal boxes
توقف گاه متصدی علائم
firemen
متصدی اتش خانه موتور
throttleman
متصدی دستگیره سرعت ناو
billposter
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
engineman
درجه دار متصدی موتور
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
time keeper
متصدی ثبت اوقات کار
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
signal box
توقف گاه متصدی علائم
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
vigorish
سود متصدی شرط بندی
fireman
متصدی اتش خانه موتور
pointers
متصدی کنترل درجه توپ
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
brakeman
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
hotwalker
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
pointers
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
vertical control operator
متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com