Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
turf accountant
متصدی شرط بندی
Search result with all words
vigorish
سود متصدی شرط بندی
Other Matches
necrologist
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
warden
متصدی
quartermasters
متصدی
quartermaster
متصدی
users
متصدی ها
runner
متصدی
operators
متصدی ها
user
متصدی
operator
متصدی
in charge
متصدی
incumbent
متصدی
incumbents
متصدی
responsible
متصدی
runners
متصدی
vacant
بی متصدی
clerks
متصدی
clerk
متصدی
operators
متصدی
operator
متصدی
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
classifications
طبقه بندی رده بندی
lineament
طرح بندی صورت بندی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineaments
طرح بندی صورت بندی
classification
طبقه بندی رده بندی
wording
جمله بندی کلمه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
receptionist
متصدی پذیرش
litter bearer
متصدی برانکارد
operators
متصدی دستگاه
radar man
متصدی رادار
yard man
متصدی محوطه
operator
متصدی دستگاه
signal man
متصدی علائم
operators
متصدی ماشین
auctioneer
متصدی مزایده
ammunition handler
متصدی مهمات
ruling
رایج متصدی
rulings
رایج متصدی
adman
متصدی اعلانات
operator
متصدی ماشین
winch driver
متصدی دوار
fitter
متصدی نصب
fitters
متصدی نصب
receiver
متصدی دریافت
receivers
متصدی دریافت
acting
کفیل متصدی
operator console
پیشانه متصدی
operator command
فرمان متصدی
auctioneers
متصدی مزایده
machine operator
متصدی ماشین
officer
مامور متصدی
officers
مامور متصدی
suppliers
متصدی ملزومات
supplier
متصدی ملزومات
signalman
متصدی علائم
auctioneers
متصدی حراج
auctioneer
متصدی حراج
infirmarian
متصدی بیمارستان
cataloger
متصدی کاتالوگ
radarman
متصدی رادار
unattended
بدون متصدی
time keeper
متصدی اوقات
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
cataloguer
متصدی کاتالوگ
turf accountants
متصدی شرطبندی
salespersons
متصدی فروش
salesperson
متصدی فروش
curators
نگهبان متصدی
harbour master
متصدی بندر
radioman
متصدی بی سیم
radio operator
متصدی بی سیم
salespeople
متصدی فروش
chartulary
متصدی بایگانی
groundskeeper
متصدی زمین
curator
نگهبان متصدی
radar operator
متصدی رادار
pressmen
متصدی ماشین چاپ
pressman
متصدی ماشین چاپ
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
majordomo
متصدی امور خانوادگی
orchardman
متصدی باغ میوه
liquidator
متصدی امورتصفیه شرکت
ammunition handler
متصدی جابجایی مهمات
prontonotary
متصدی امضاء احکام
orchardist
متصدی باغ میوه
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
word processing operator
متصدی پردازش کلمه
my p
متصدی پیش ازمن
liquidators
متصدی امورتصفیه شرکت
titular
متصدی دارای عنوانی
church warden
متصدی دارایی کلیسا
common carrier
متصدی حمل ونقل
officers
متصدی ضابط عدلیه
watertender
متصدی مخازن اب ناو
officer
متصدی ضابط عدلیه
wagoner
متصدی حمل ونقل
forwarding agent
متصدی حمل ونقل
mess treasurer
متصدی صندوق باشگاه
oilking
متصدی سوخت و اب کشتی
boiler maker
متصدی دیگ بخار
heater
متصدی گرم کردن
carriers
متصدی حمل و نقل
biddy
متصدی نظافت خانه
titular charge daffaires
متصدی شغل سیاسی
time keeper
متصدی اوقات کار
keypunch operator
متصدی منگنه زنی
stoker
متصدی سوخت کوره
teletypist
متصدی دوره نگاره
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
carrier
متصدی حمل و نقل
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
heaters
متصدی گرم کردن
contracting officer
افسر متصدی پیمان
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
prothonotary
متصدی امضاء احکام
hold captain
متصدی انبار کشتی
liftman
اسانسورچی متصدی اسانسور
forwarder
متصدی حمل و نقل
fish warden
متصدی امور شیلات
data entry operator
متصدی داده دهی
pantler
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
checkman
متصدی کنترل اب دیگ بخار
time keeper
متصدی ثبت اوقات کار
fireman
متصدی اتش خانه موتور
forwarder's receipt
رسید متصدی حمل و نقل
machinist
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
weeder
متصدی چیدن علف هرزه
throttleman
متصدی دستگیره سرعت ناو
gamekeepers
متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeeper
متصدی جانوران شکاری قرقچی
firemen
متصدی اتش خانه موتور
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
machinists
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
billposter
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
engineman
درجه دار متصدی موتور
pointer
متصدی کنترل درجه توپ
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
signal boxes
توقف گاه متصدی علائم
pointers
متصدی کنترل درجه توپ
signal box
توقف گاه متصدی علائم
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
clerk of the scale
متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
brakeman
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
aviarist
کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
hotwalker
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
pointers
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
vertical control operator
متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
pointer
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
verderor
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderer
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
raid clerk
نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
propety man
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
verger
متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
lord of misrule
متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
parish clerk
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com