Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
necrologist
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
Other Matches
air dispatcher
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
users
متصدی ها
operators
متصدی ها
user
متصدی
operator
متصدی
responsible
متصدی
operators
متصدی
runners
متصدی
runner
متصدی
vacant
بی متصدی
operator
متصدی
in charge
متصدی
quartermasters
متصدی
clerk
متصدی
warden
متصدی
incumbents
متصدی
clerks
متصدی
quartermaster
متصدی
incumbent
متصدی
radarman
متصدی رادار
radar operator
متصدی رادار
radar man
متصدی رادار
receptionist
متصدی پذیرش
operator
متصدی ماشین
operator
متصدی دستگاه
receivers
متصدی دریافت
fitters
متصدی نصب
infirmarian
متصدی بیمارستان
time keeper
متصدی اوقات
winch driver
متصدی دوار
yard man
متصدی محوطه
radioman
متصدی بی سیم
signalman
متصدی علائم
signal man
متصدی علائم
salespeople
متصدی فروش
fitter
متصدی نصب
receiver
متصدی دریافت
salesperson
متصدی فروش
salespersons
متصدی فروش
radio operator
متصدی بی سیم
litter bearer
متصدی برانکارد
operators
متصدی دستگاه
groundskeeper
متصدی زمین
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
chartulary
متصدی بایگانی
cataloger
متصدی کاتالوگ
ammunition handler
متصدی مهمات
adman
متصدی اعلانات
suppliers
متصدی ملزومات
supplier
متصدی ملزومات
acting
کفیل متصدی
officers
مامور متصدی
officer
مامور متصدی
turf accountants
متصدی شرطبندی
curators
نگهبان متصدی
harbour master
متصدی بندر
unattended
بدون متصدی
operators
متصدی ماشین
auctioneer
متصدی مزایده
auctioneer
متصدی حراج
auctioneers
متصدی مزایده
auctioneers
متصدی حراج
operator console
پیشانه متصدی
operator command
فرمان متصدی
machine operator
متصدی ماشین
ruling
رایج متصدی
rulings
رایج متصدی
curator
نگهبان متصدی
cataloguer
متصدی کاتالوگ
officer
متصدی ضابط عدلیه
watertender
متصدی مخازن اب ناو
officers
متصدی ضابط عدلیه
liquidator
متصدی امورتصفیه شرکت
prontonotary
متصدی امضاء احکام
wagoner
متصدی حمل ونقل
orchardman
متصدی باغ میوه
prothonotary
متصدی امضاء احکام
keypunch operator
متصدی منگنه زنی
pressmen
متصدی ماشین چاپ
church warden
متصدی دارایی کلیسا
contracting officer
افسر متصدی پیمان
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
pressman
متصدی ماشین چاپ
liftman
اسانسورچی متصدی اسانسور
orchardist
متصدی باغ میوه
oilking
متصدی سوخت و اب کشتی
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
ammunition handler
متصدی جابجایی مهمات
word processing operator
متصدی پردازش کلمه
my p
متصدی پیش ازمن
liquidators
متصدی امورتصفیه شرکت
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
mess treasurer
متصدی صندوق باشگاه
majordomo
متصدی امور خانوادگی
biddy
متصدی نظافت خانه
boiler maker
متصدی دیگ بخار
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
titular
متصدی دارای عنوانی
heaters
متصدی گرم کردن
turf accountant
متصدی شرط بندی
forwarding agent
متصدی حمل ونقل
forwarder
متصدی حمل و نقل
fish warden
متصدی امور شیلات
carriers
متصدی حمل و نقل
carrier
متصدی حمل و نقل
common carrier
متصدی حمل ونقل
data entry operator
متصدی داده دهی
teletypist
متصدی دوره نگاره
heater
متصدی گرم کردن
time keeper
متصدی اوقات کار
titular charge daffaires
متصدی شغل سیاسی
stoker
متصدی سوخت کوره
hold captain
متصدی انبار کشتی
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
signal boxes
توقف گاه متصدی علائم
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
gamekeeper
متصدی جانوران شکاری قرقچی
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
pointer
متصدی کنترل درجه توپ
pantler
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
signal box
توقف گاه متصدی علائم
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
pointers
متصدی کنترل درجه توپ
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
vigorish
سود متصدی شرط بندی
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
engineman
درجه دار متصدی موتور
machinist
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
machinists
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
fireman
متصدی اتش خانه موتور
checkman
متصدی کنترل اب دیگ بخار
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
throttleman
متصدی دستگیره سرعت ناو
time keeper
متصدی ثبت اوقات کار
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
billposter
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
forwarder's receipt
رسید متصدی حمل و نقل
gamekeepers
متصدی جانوران شکاری قرقچی
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
firemen
متصدی اتش خانه موتور
weeder
متصدی چیدن علف هرزه
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
vertical control operator
متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
pointers
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
pointer
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
aviarist
کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
brakeman
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
hotwalker
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
clerk of the scale
متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
raid clerk
نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
verderer
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderor
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
propety man
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
verger
متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
parish clerk
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
lord of misrule
متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
bartenders
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartender
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
aerographer's mate
کمک ثبات هواشناسی متصدی چارت هواشناسی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
glossarist
کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
morticians
مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
mortician
مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
coroner
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
vehicle summary
فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
blacklisted
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisting
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklist
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklists
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
concordance
فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
concordances
فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
rotas
صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
rota
صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
active list
فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
picking list
فهرست کالاهای انتخابی فهرست انتخاب
waiting list
فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
waiting lists
فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
part list
فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
the deceased
مردگان
the departed
مردگان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com