Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English
Persian
billposter
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
Other Matches
adman
متصدی اعلانات
necrologist
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
bulletins
تابلو اعلانات
notice board
تابلو اعلانات
bulletin boards
تابلوی اعلانات
bulletin
تابلو اعلانات
call board
تخته اعلانات
fly sheet
اعلانات دستی
bulletin board
تابلوی اعلانات
billboard
تخته اعلانات واگهی ها
billboards
تخته اعلانات واگهی ها
sysop
فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
bill posters
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill poster
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
quartermasters
متصدی
operator
متصدی
incumbents
متصدی
incumbent
متصدی
warden
متصدی
clerk
متصدی
runner
متصدی
runners
متصدی
responsible
متصدی
operators
متصدی
user
متصدی
clerks
متصدی
operators
متصدی ها
users
متصدی ها
vacant
بی متصدی
operator
متصدی
in charge
متصدی
quartermaster
متصدی
acting
کفیل متصدی
officer
مامور متصدی
suppliers
متصدی ملزومات
officers
مامور متصدی
receiver
متصدی دریافت
supplier
متصدی ملزومات
turf accountants
متصدی شرطبندی
yard man
متصدی محوطه
operator command
فرمان متصدی
operator console
پیشانه متصدی
signalman
متصدی علائم
signal man
متصدی علائم
radar man
متصدی رادار
radar operator
متصدی رادار
radarman
متصدی رادار
radio operator
متصدی بی سیم
machine operator
متصدی ماشین
litter bearer
متصدی برانکارد
infirmarian
متصدی بیمارستان
ammunition handler
متصدی مهمات
winch driver
متصدی دوار
cataloger
متصدی کاتالوگ
cataloguer
متصدی کاتالوگ
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
groundskeeper
متصدی زمین
harbour master
متصدی بندر
time keeper
متصدی اوقات
radioman
متصدی بی سیم
curators
نگهبان متصدی
ruling
رایج متصدی
chartulary
متصدی بایگانی
fitters
متصدی نصب
rulings
رایج متصدی
auctioneers
متصدی حراج
fitter
متصدی نصب
receivers
متصدی دریافت
auctioneers
متصدی مزایده
auctioneer
متصدی حراج
auctioneer
متصدی مزایده
operator
متصدی ماشین
salesperson
متصدی فروش
operator
متصدی دستگاه
operators
متصدی ماشین
salespersons
متصدی فروش
operators
متصدی دستگاه
receptionist
متصدی پذیرش
salespeople
متصدی فروش
curator
نگهبان متصدی
unattended
بدون متصدی
majordomo
متصدی امور خانوادگی
pressmen
متصدی ماشین چاپ
pressman
متصدی ماشین چاپ
liftman
اسانسورچی متصدی اسانسور
hold captain
متصدی انبار کشتی
keypunch operator
متصدی منگنه زنی
teletypist
متصدی دوره نگاره
mess treasurer
متصدی صندوق باشگاه
my p
متصدی پیش ازمن
carrier
متصدی حمل و نقل
carriers
متصدی حمل و نقل
prothonotary
متصدی امضاء احکام
prontonotary
متصدی امضاء احکام
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
stoker
متصدی سوخت کوره
orchardist
متصدی باغ میوه
orchardman
متصدی باغ میوه
oilking
متصدی سوخت و اب کشتی
liquidators
متصدی امورتصفیه شرکت
forwarding agent
متصدی حمل ونقل
word processing operator
متصدی پردازش کلمه
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
ammunition handler
متصدی جابجایی مهمات
turf accountant
متصدی شرط بندی
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
titular
متصدی دارای عنوانی
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
heater
متصدی گرم کردن
heaters
متصدی گرم کردن
liquidator
متصدی امورتصفیه شرکت
officers
متصدی ضابط عدلیه
biddy
متصدی نظافت خانه
boiler maker
متصدی دیگ بخار
forwarder
متصدی حمل و نقل
fish warden
متصدی امور شیلات
time keeper
متصدی اوقات کار
data entry operator
متصدی داده دهی
contracting officer
افسر متصدی پیمان
common carrier
متصدی حمل ونقل
officer
متصدی ضابط عدلیه
titular charge daffaires
متصدی شغل سیاسی
wagoner
متصدی حمل ونقل
watertender
متصدی مخازن اب ناو
church warden
متصدی دارایی کلیسا
time keeper
متصدی ثبت اوقات کار
weeder
متصدی چیدن علف هرزه
throttleman
متصدی دستگیره سرعت ناو
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
vigorish
سود متصدی شرط بندی
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
pointer
متصدی کنترل درجه توپ
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
checkman
متصدی کنترل اب دیگ بخار
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
signal box
توقف گاه متصدی علائم
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
signal boxes
توقف گاه متصدی علائم
gamekeeper
متصدی جانوران شکاری قرقچی
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
fireman
متصدی اتش خانه موتور
firemen
متصدی اتش خانه موتور
gamekeepers
متصدی جانوران شکاری قرقچی
pantler
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
machinist
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
pointers
متصدی کنترل درجه توپ
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
forwarder's receipt
رسید متصدی حمل و نقل
engineman
درجه دار متصدی موتور
machinists
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
pointer
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
pointers
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
vertical control operator
متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
clerk of the scale
متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
brakeman
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
aviarist
کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
hotwalker
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
verderer
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderor
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
raid clerk
نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
propety man
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
verger
متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
lord of misrule
متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
parish clerk
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
bartender
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartenders
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
aerographer's mate
کمک ثبات هواشناسی متصدی چارت هواشناسی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
mortician
مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
morticians
مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com