Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (2 milliseconds)
English	Persian
bee-keeper	متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keepers	متصدی نگهداری از زنبور عسل
Other Matches
apicultural	مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
stickboy	متصدی نگهداری چوبهای هاکی
sacrist	متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
necrologist	متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher	متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
corrective maintenance	نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
taximan	متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
maintenance	تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
wasp	زنبور
wasps	زنبور
humble bee	زنبور
honeybee	زنبور عسل
bee-keepers	زنبور پرور
bee-keeper	زنبور پرور
honey bee	زنبور عسل
drone	زنبور عسل نر
yellow jacket	زنبور زرداجتماعی
vespiary	لانه زنبور
vespal	وابسته به زنبور
hornet	زنبور سرخ
hornets	زنبور سرخ
honeybees	زنبور عسل
droned	زنبور عسل نر
drones	زنبور عسل نر
droning	زنبور عسل نر
bumble bee	زنبور درشت
apiphobia	زنبور هراسی
I was stung by a wasp.	زنبور نیشم زد
hive	دسته زنبور
humble bee	زنبور درشت
vespid	زنبور درشت و سرخ
apiculturist	پرورنده زنبور عسل
apiculture	پرورش زنبور عسل
bee	مگس انگبین زنبور
carpenter bee	زنبور چوب سوراخ کن
bees	مگس انگبین زنبور
culture of bees	پرورش یا تربیت زنبور
apiarist	پرورش دهندهء زنبور عسل
beekeeper	پرورش دهندهء زنبور عسل
waspish	زنبور وار نیش دار
vespiary	اجتماع زنبوران دستهای زنبور
waspishness	زنبور وار نیش دار
mason wasp	زنبور غیر اجتماعی لانه زی
apiarian	مربوط به پرورش زنبور عسل
apian	وابسته به زنبور عسل یامگس
apivorous	زنبورخوار تغذیه کننده از زنبور عسل
foulbrood	بیماری میکربی ومهلک نوزادکرم زنبور عسل
clochan	[ساختمان مدور ایرلندی که شبیه کندوی زنبور عسل بود.]
quartermaster	متصدی
in charge	متصدی
operator	متصدی
quartermasters	متصدی
vacant	بی متصدی
clerks	متصدی
clerk	متصدی
operator	متصدی
users	متصدی ها
operators	متصدی ها
operators	متصدی
user	متصدی
incumbents	متصدی
incumbent	متصدی
responsible	متصدی
warden	متصدی
runners	متصدی
runner	متصدی
ruling	رایج متصدی
chartulary	متصدی بایگانی
ammunition handler	متصدی مهمات
rulings	رایج متصدی
acting	کفیل متصدی
auctioneers	متصدی حراج
turf accountants	متصدی شرطبندی
cataloguer	متصدی کاتالوگ
unattended	بدون متصدی
officers	مامور متصدی
adman	متصدی اعلانات
curators	نگهبان متصدی
officer	مامور متصدی
curator	نگهبان متصدی
auctioneers	متصدی مزایده
cataloger	متصدی کاتالوگ
auctioneer	متصدی حراج
auctioneer	متصدی مزایده
freshwater king	متصدی اب شیرین کن
supplier	متصدی ملزومات
harbour master	متصدی بندر
suppliers	متصدی ملزومات
groundskeeper	متصدی زمین
time keeper	متصدی اوقات
radioman	متصدی بی سیم
receptionist	متصدی پذیرش
salespersons	متصدی فروش
fitter	متصدی نصب
salesperson	متصدی فروش
radar man	متصدی رادار
receiver	متصدی دریافت
yard man	متصدی محوطه
fitters	متصدی نصب
winch driver	متصدی دوار
radar operator	متصدی رادار
radarman	متصدی رادار
radio operator	متصدی بی سیم
signal man	متصدی علائم
signalman	متصدی علائم
salespeople	متصدی فروش
operator console	پیشانه متصدی
operator	متصدی ماشین
machine operator	متصدی ماشین
litter bearer	متصدی برانکارد
operators	متصدی دستگاه
receivers	متصدی دریافت
infirmarian	متصدی بیمارستان
operators	متصدی ماشین
operator command	فرمان متصدی
operator	متصدی دستگاه
watertender	متصدی مخازن اب ناو
wagoner	متصدی حمل ونقل
ammunition handler	متصدی جابجایی مهمات
heater	متصدی گرم کردن
word processing operator	متصدی پردازش کلمه
officer	متصدی ضابط عدلیه
officers	متصدی ضابط عدلیه
liquidator	متصدی امورتصفیه شرکت
liquidators	متصدی امورتصفیه شرکت
turf accountant	متصدی شرط بندی
titular	متصدی دارای عنوانی
heaters	متصدی گرم کردن
titular charge daffaires	متصدی شغل سیاسی
time keeper	متصدی اوقات کار
orchardist	متصدی باغ میوه
data entry operator	متصدی داده دهی
fish warden	متصدی امور شیلات
forwarder	متصدی حمل و نقل
forwarding agent	متصدی حمل ونقل
oilking	متصدی سوخت و اب کشتی
my p	متصدی پیش ازمن
mess treasurer	متصدی صندوق باشگاه
majordomo	متصدی امور خانوادگی
liftman	اسانسورچی متصدی اسانسور
orchardman	متصدی باغ میوه
contracting officer	افسر متصدی پیمان
peripheral equipment operator	متصدی تجهیزات جانبی
teletypist	متصدی دوره نگاره
stoker	متصدی سوخت کوره
army postal clerk	متصدی پست ارتشی
church warden	متصدی دارایی کلیسا
biddy	متصدی نظافت خانه
boiler maker	متصدی دیگ بخار
prothonotary	متصدی امضاء احکام
keypunch operator	متصدی منگنه زنی
prontonotary	متصدی امضاء احکام
common carrier	متصدی حمل ونقل
plate layer	متصدی تعمیر خط اهن
hold captain	متصدی انبار کشتی
carriers	متصدی حمل و نقل
pressmen	متصدی ماشین چاپ
pressman	متصدی ماشین چاپ
carrier	متصدی حمل و نقل
stevedores	متصدی بارگیری و تخلیه
stevedore	متصدی بارگیری و تخلیه
fireman	متصدی اتش خانه موتور
stenotypisht	متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
time keeper	متصدی ثبت اوقات کار
to put in possession	مالکیت دادن متصدی کردن
harbour master	مسئول بندر متصدی لنگرگاه
forwarder's receipt	رسید متصدی حمل و نقل
pantler	متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
gamekeeper	متصدی جانوران شکاری قرقچی
pointers	متصدی کنترل درجه توپ
proetor	متصدی امور قضایی وکشوری
gamekeepers	متصدی جانوران شکاری قرقچی
pointer	متصدی کنترل درجه توپ
firemen	متصدی اتش خانه موتور
vigorish	سود متصدی شرط بندی
weeder	متصدی چیدن علف هرزه
machinists	ماشینیست متصدی دستگاه تراش
machinist	ماشینیست متصدی دستگاه تراش
billposter	متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
signal boxes	توقف گاه متصدی علائم
stevedores	متصدی بارگیری و حمل و نقل
blast furnaceman	مسئول یا متصدی کوره بلند
signal box	توقف گاه متصدی علائم
stevedores	متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore	متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedore	متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
account executive	متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
checkman	متصدی کنترل اب دیگ بخار
throttleman	متصدی دستگیره سرعت ناو
engineman	درجه دار متصدی موتور
major domo	متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
sacristan	متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
major-domos	متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
pollster	متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
common carrier	متصدی حمل ونقل حامل مشترک
clerk of the scale	متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
hotwalker	متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
major-domo	متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
pollsters	متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
brakeman	متصدی ترمز ماشین وترن وغیره

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com