English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (8 milliseconds)
English Persian
my p متصدی پیش ازمن
Other Matches
necrologist متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
blind mans buff ازمن داری
he is years senior to me اودوسال ازمن بزرگتریاجلوتراست
my p شخص پیش ازمن
He turned away from me . ازمن روی گرداندن
he did it worse than i ازمن بدتران کار را انجام داد
Have I committed a blunder? آیا خطائی ازمن سر زده است ؟
taximan متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
They I got confused . آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
incumbent متصدی
operator متصدی
operators متصدی
responsible متصدی
runners متصدی
runner متصدی
clerk متصدی
clerks متصدی
quartermaster متصدی
quartermasters متصدی
users متصدی ها
incumbents متصدی
user متصدی
operators متصدی ها
warden متصدی
operator متصدی
in charge متصدی
vacant بی متصدی
curators نگهبان متصدی
signalman متصدی علائم
signal man متصدی علائم
radioman متصدی بی سیم
freshwater king متصدی اب شیرین کن
radar man متصدی رادار
radarman متصدی رادار
curator نگهبان متصدی
officer مامور متصدی
turf accountants متصدی شرطبندی
acting کفیل متصدی
machine operator متصدی ماشین
litter bearer متصدی برانکارد
cataloger متصدی کاتالوگ
cataloguer متصدی کاتالوگ
ammunition handler متصدی مهمات
chartulary متصدی بایگانی
infirmarian متصدی بیمارستان
operator command فرمان متصدی
adman متصدی اعلانات
operator console پیشانه متصدی
harbour master متصدی بندر
suppliers متصدی ملزومات
supplier متصدی ملزومات
groundskeeper متصدی زمین
officers مامور متصدی
radio operator متصدی بی سیم
auctioneer متصدی حراج
auctioneer متصدی مزایده
fitter متصدی نصب
salesperson متصدی فروش
salespersons متصدی فروش
operators متصدی دستگاه
operator متصدی ماشین
fitters متصدی نصب
operator متصدی دستگاه
receiver متصدی دریافت
receptionist متصدی پذیرش
receivers متصدی دریافت
auctioneers متصدی مزایده
auctioneers متصدی حراج
yard man متصدی محوطه
operators متصدی ماشین
winch driver متصدی دوار
time keeper متصدی اوقات
salespeople متصدی فروش
rulings رایج متصدی
ruling رایج متصدی
unattended بدون متصدی
radar operator متصدی رادار
forwarding agent متصدی حمل ونقل
word processing operator متصدی پردازش کلمه
hold captain متصدی انبار کشتی
keypunch operator متصدی منگنه زنی
time keeper متصدی اوقات کار
wagoner متصدی حمل ونقل
titular charge daffaires متصدی شغل سیاسی
teletypist متصدی دوره نگاره
prothonotary متصدی امضاء احکام
prontonotary متصدی امضاء احکام
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
orchardman متصدی باغ میوه
orchardist متصدی باغ میوه
watertender متصدی مخازن اب ناو
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
peripheral equipment operator متصدی تجهیزات جانبی
mess treasurer متصدی صندوق باشگاه
majordomo متصدی امور خانوادگی
stoker متصدی سوخت کوره
heater متصدی گرم کردن
boiler maker متصدی دیگ بخار
carrier متصدی حمل و نقل
biddy متصدی نظافت خانه
army postal clerk متصدی پست ارتشی
ammunition handler متصدی جابجایی مهمات
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
titular متصدی دارای عنوانی
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
liquidators متصدی امورتصفیه شرکت
liquidator متصدی امورتصفیه شرکت
heaters متصدی گرم کردن
officers متصدی ضابط عدلیه
officer متصدی ضابط عدلیه
turf accountant متصدی شرط بندی
pressmen متصدی ماشین چاپ
pressman متصدی ماشین چاپ
contracting officer افسر متصدی پیمان
fish warden متصدی امور شیلات
carriers متصدی حمل و نقل
common carrier متصدی حمل ونقل
data entry operator متصدی داده دهی
forwarder متصدی حمل و نقل
liftman اسانسورچی متصدی اسانسور
church warden متصدی دارایی کلیسا
gamekeepers متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeeper متصدی جانوران شکاری قرقچی
throttleman متصدی دستگیره سرعت ناو
signal box توقف گاه متصدی علائم
time keeper متصدی ثبت اوقات کار
signal boxes توقف گاه متصدی علائم
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
to put in possession مالکیت دادن متصدی کردن
pointers متصدی کنترل درجه توپ
pointer متصدی کنترل درجه توپ
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
machinists ماشینیست متصدی دستگاه تراش
machinist ماشینیست متصدی دستگاه تراش
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
weeder متصدی چیدن علف هرزه
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
vigorish سود متصدی شرط بندی
fireman متصدی اتش خانه موتور
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
stenotypisht متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
checkman متصدی کنترل اب دیگ بخار
account executive متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
firemen متصدی اتش خانه موتور
billposter متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
blast furnaceman مسئول یا متصدی کوره بلند
engineman درجه دار متصدی موتور
forwarder's receipt رسید متصدی حمل و نقل
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
pantler متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
brakeman متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
lictor پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
king of arms متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
pointer متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
clerk of the scale متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
hotwalker متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
masters of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
pointers متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
sacrist متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
vertical control operator متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
pollster متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollsters متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
sacristan متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
aviarist کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
raid clerk نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
verderor متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderer متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
propety man متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
verger متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
lord of misrule متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
bartenders کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartender کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
aerographer's mate کمک ثبات هواشناسی متصدی چارت هواشناسی
central متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
morticians مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
mortician مقاطعه کار کفن ودفن متصدی کفن ودفن
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com