Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
cataloger
متصدی کاتالوگ
cataloguer
متصدی کاتالوگ
Other Matches
necrologist
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
cataloguing
کاتالوگ
catalogs
کاتالوگ
catalog
کاتالوگ
cataloging
کاتالوگ
cataloged
کاتالوگ
catalogue
کاتالوگ
repertory
کاتالوگ
catalogued
کاتالوگ
catalogues
کاتالوگ
commodity catalogue
کاتالوگ کالا
catalogue number
شماره کاتالوگ
catalogue price
قیمت کاتالوگ
catalogs
لیست قطعات کاتالوگ
cataloguing
لیست قطعات کاتالوگ
cataloged
لیست قطعات کاتالوگ
cataloging
لیست قطعات کاتالوگ
catalogues
لیست قطعات کاتالوگ
catalogued
لیست قطعات کاتالوگ
catalogue
لیست قطعات کاتالوگ
catalogue number
شماره کالادر کاتالوگ
cataloged
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
catalogs
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
cataloging
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
catalogue
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
catalogued
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
catalogues
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
cataloguing
ایجاد یک کاتالوگ از موضوعات ذخیره شده
main
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
operators
متصدی ها
in charge
متصدی
responsible
متصدی
incumbents
متصدی
warden
متصدی
user
متصدی
incumbent
متصدی
operator
متصدی
clerk
متصدی
quartermasters
متصدی
clerks
متصدی
users
متصدی ها
operators
متصدی
runner
متصدی
runners
متصدی
operator
متصدی
vacant
بی متصدی
quartermaster
متصدی
turf accountants
متصدی شرطبندی
curators
نگهبان متصدی
curator
نگهبان متصدی
radar man
متصدی رادار
radar operator
متصدی رادار
litter bearer
متصدی برانکارد
radarman
متصدی رادار
radio operator
متصدی بی سیم
radioman
متصدی بی سیم
signal man
متصدی علائم
ammunition handler
متصدی مهمات
suppliers
متصدی ملزومات
acting
کفیل متصدی
harbour master
متصدی بندر
officer
مامور متصدی
officers
مامور متصدی
chartulary
متصدی بایگانی
machine operator
متصدی ماشین
operator console
پیشانه متصدی
groundskeeper
متصدی زمین
infirmarian
متصدی بیمارستان
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
operator command
فرمان متصدی
supplier
متصدی ملزومات
signalman
متصدی علائم
adman
متصدی اعلانات
unattended
بدون متصدی
auctioneer
متصدی حراج
operator
متصدی دستگاه
auctioneer
متصدی مزایده
winch driver
متصدی دوار
receiver
متصدی دریافت
yard man
متصدی محوطه
operators
متصدی ماشین
receivers
متصدی دریافت
operators
متصدی دستگاه
operator
متصدی ماشین
receptionist
متصدی پذیرش
salespersons
متصدی فروش
salespeople
متصدی فروش
auctioneers
متصدی مزایده
fitter
متصدی نصب
time keeper
متصدی اوقات
rulings
رایج متصدی
ruling
رایج متصدی
fitters
متصدی نصب
auctioneers
متصدی حراج
salesperson
متصدی فروش
forwarder
متصدی حمل و نقل
forwarding agent
متصدی حمل ونقل
hold captain
متصدی انبار کشتی
keypunch operator
متصدی منگنه زنی
liftman
اسانسورچی متصدی اسانسور
teletypist
متصدی دوره نگاره
time keeper
متصدی اوقات کار
titular charge daffaires
متصدی شغل سیاسی
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
prothonotary
متصدی امضاء احکام
watertender
متصدی مخازن اب ناو
prontonotary
متصدی امضاء احکام
wagoner
متصدی حمل ونقل
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
orchardman
متصدی باغ میوه
word processing operator
متصدی پردازش کلمه
oilking
متصدی سوخت و اب کشتی
my p
متصدی پیش ازمن
mess treasurer
متصدی صندوق باشگاه
majordomo
متصدی امور خانوادگی
orchardist
متصدی باغ میوه
stoker
متصدی سوخت کوره
data entry operator
متصدی داده دهی
heater
متصدی گرم کردن
pressmen
متصدی ماشین چاپ
biddy
متصدی نظافت خانه
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
fish warden
متصدی امور شیلات
titular
متصدی دارای عنوانی
liquidators
متصدی امورتصفیه شرکت
liquidator
متصدی امورتصفیه شرکت
officers
متصدی ضابط عدلیه
officer
متصدی ضابط عدلیه
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
turf accountant
متصدی شرط بندی
heaters
متصدی گرم کردن
pressman
متصدی ماشین چاپ
carriers
متصدی حمل و نقل
common carrier
متصدی حمل ونقل
contracting officer
افسر متصدی پیمان
church warden
متصدی دارایی کلیسا
carrier
متصدی حمل و نقل
ammunition handler
متصدی جابجایی مهمات
boiler maker
متصدی دیگ بخار
signal box
توقف گاه متصدی علائم
throttleman
متصدی دستگیره سرعت ناو
signal boxes
توقف گاه متصدی علائم
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
time keeper
متصدی ثبت اوقات کار
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
pointers
متصدی کنترل درجه توپ
pointer
متصدی کنترل درجه توپ
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
machinists
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
machinist
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
vigorish
سود متصدی شرط بندی
weeder
متصدی چیدن علف هرزه
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
gamekeepers
متصدی جانوران شکاری قرقچی
fireman
متصدی اتش خانه موتور
pantler
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
engineman
درجه دار متصدی موتور
billposter
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
checkman
متصدی کنترل اب دیگ بخار
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
firemen
متصدی اتش خانه موتور
forwarder's receipt
رسید متصدی حمل و نقل
gamekeeper
متصدی جانوران شکاری قرقچی
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
aviarist
کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
pointers
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
brakeman
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
pointer
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
vertical control operator
متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
hotwalker
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
clerk of the scale
متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
verderor
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
raid clerk
نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
verderer
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
propety man
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
verger
متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
parish clerk
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com