English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
basifixed متصل در پایه
Search result with all words
back gear shaft محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
interplane strut پایه هایی که دو بال هواپیماهای دوباله را به هم متصل میکند
Other Matches
hatch beam پایه دریچه پایه دهلیز
base width عرض پایه پهنای پایه
decimal تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece پایه پایه استقرار
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
joint متصل
conjunct متصل
continuous متصل
anchored متصل به
contiguous متصل
clung متصل
connected متصل
on line متصل
adjoined متصل کردن
male connector متصل کننده نر
applying متصل کردن
adjoin متصل کردن
applies متصل کردن
tying متصل کننده
link متصل کردن
adjacent span دهانه متصل
adjoins متصل کردن
splicer متصل کننده
interlock متصل شدن
syndetic متصل شده
cartridges بخش متصل
interlocking متصل شدن
interlocks متصل شدن
tie down متصل کردن
pans متصل کردن
pan- متصل کردن
joggling متصل کردن
joggles متصل کردن
joggled متصل کردن
cartridge بخش متصل
ligature دخشههای متصل
lacer متصل کننده
pan متصل کردن
colligate متصل کردن
connectedly بطور متصل
coherently بطور متصل
attachments نمائات متصل
connecting arrangement ترتیب متصل
adjacent span دهانه متصل
coupler متصل کننده
connective متصل کننده
connector متصل کننده
off line غیر متصل
interlocked متصل شدن
engagedness متصل بهم
interurban متصل بشهر ها
joins متصل کردن
connects متصل کردن
joined متصل کردن
connect متصل کردن
apply متصل کردن
join متصل کردن
joggle متصل کردن
fixed shell گلوله متصل
paralleling تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleled تعداد آدرسهای متصل به هم
abut متصل بودن یاشدن
shafting میله بهم متصل
kirkyard گورستان متصل بکلیسا
catenate پیوستن متصل کردن
connected passes pawns پیادههای رونده متصل
connected load بار متصل شده
connected load بار خارجی متصل
chockablock بهم متصل وپیوسته
parallel تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelled تعداد آدرسهای متصل به هم
enjoin بهم متصل کردن
pinned متصل کردن به گیرافتادن
enjoins بهم متصل کردن
adjoins افزودن متصل شدن
adjoined افزودن متصل شدن
tie in <idiom> به چیزدیگری متصل کردن
enjoined بهم متصل کردن
enjoining بهم متصل کردن
united pawns پیادههای متصل شطرنج
connecting socket [دوشاخه متصل کننده]
adjoin افزودن متصل شدن
ballcock سیفون و ابزار متصل به آن
abutted متصل بودن یاشدن
abuts متصل بودن یاشدن
splicing باهم متصل کردن
pin متصل کردن به گیرافتادن
splice باهم متصل کردن
corbel-course زیر سری متصل
parallels تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelling تعداد آدرسهای متصل به هم
ballcocks سیفون و ابزار متصل به آن
pinning متصل کردن به گیرافتادن
spliced باهم متصل کردن
splices باهم متصل کردن
catena سریهای متصل شده concatenate
ligature دو یاچند حرف متصل بهم
untapped <adj.> متصل نشده [در وسط مدار]
interconnection بخش ماده متصل به دو وسیله
to be connected بهم پیوسته [متصل] بودن
concatenated data set مجموعه داده ها متصل شده
grounded field سیم پیچ متصل به زمین
gang hook دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
continous متصل متوالی بدون وقفه
adnexa قسمتهای متصل بهم زائده
connexions اتصال یا چیزی که متصل میشود
bond متصل کردن چسباندن اتصال
connection اتصال یا چیزی که متصل میشود
united pressed pawns پیادههای رونده متصل شطرنج
adjacent دو میدان متصل به دو گروه مجاور
to plug متصل کردن [الکترونیک یا مهندسی برق]
dowel بامیخ پرچ بهم متصل کردن
vestries نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
camshaft میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
vestry نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
camshafts میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
gang hook دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
forests تعداد درختهای ساختار داده متصل
universal joint دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
forest تعداد درختهای ساختار داده متصل
connection of loom pieces متصل کردن قطعات دار [قالی]
stemson چوب منحنی شکل متصل بجلوکشتی
stylolite ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
draining یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
faceplate صفحه فلزی یا چوبی متصل به چرخ تراش
drains یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
blade butt انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
bat weight وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
drained یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
plowhead چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
destinations صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
destination صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
drain یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
OLE container object شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
associated file متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
backplane مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
peripheral آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
associated document متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
seam درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
bow line نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
meshing که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
seams درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
ca Arrangment Connecting ارایش و ترتیب به صورت پیوندی و متصل
thoroughbrace تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
daisy chain خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
mesh که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
trailer camp محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
meshes که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
AUI connector اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
shares که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
thin روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
organometallic ترکیباتی که در ان اتم فلزی به رادیکالهای الی متصل شده است
thinned روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
shared که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
objects نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objecting نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objected نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
track bolt پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
thins روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
object نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
indirect objects نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
direct objects نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
trailer park محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
bobber کسی یا چیزی که متصل بالاوپایین رود یا داخل وخارج شود
ring نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
connector در یک شبکه FDDI وسیلهای متصل کننده درانتهای فیبرنوری یا کابل مسی
cantilever تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
microprocessors متصل به حافظه دیگر و قط عات ورودی /خروجی است تا ریزکامپیوتر را بسازد
ganged وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند
GND مدار الکتریکی متصل به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر
microprocessor متصل به حافظه دیگر و قط عات ورودی /خروجی است تا ریزکامپیوتر را بسازد
master slave computer system یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
Dialer امکانی در ویندوز که در صورت وجود مودم متصل به PC شماره گیری میکند
wrist pin پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
low power standby خصوصیت حفظ انرژی در کامپیوترهای قابل حمل و صفحه تصویرهای متصل به آن
expansion تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
cards تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
PID متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
conferencing بحث بین کاربران راه دور با استفاده از کامپیوترهای متصل به هم با مودم یا شبکه
reperforator ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم
labels قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
label قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
crankpin قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
labeling قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
drawbar میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
fishplate صفحه پولادینی که دو خط اهن یا دوتیر را بهم متصل ساخته ودر امتداد هم قرارمیدهد
tandems دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
back end server کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
multilayer تخته مدار چاپ شده که چندین لایه یا شیارهای هادی متصل دارد
tandem دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
card تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
labelled قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com