Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (17 milliseconds)
English
Persian
connective
متصل کننده
connector
متصل کننده
coupler
متصل کننده
lacer
متصل کننده
splicer
متصل کننده
tying
متصل کننده
Search result with all words
bulk
مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
connector
در یک شبکه FDDI وسیلهای متصل کننده درانتهای فیبرنوری یا کابل مسی
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
male connector
متصل کننده نر
reperforator
ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم
thoroughbrace
تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
Other Matches
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
on line
متصل
connected
متصل
conjunct
متصل
contiguous
متصل
clung
متصل
continuous
متصل
anchored
متصل به
joint
متصل
joined
متصل کردن
applies
متصل کردن
adjoin
متصل کردن
attachments
نمائات متصل
coherently
بطور متصل
adjacent span
دهانه متصل
adjoined
متصل کردن
connects
متصل کردن
connect
متصل کردن
cartridges
بخش متصل
join
متصل کردن
joins
متصل کردن
link
متصل کردن
off line
غیر متصل
interlock
متصل شدن
interlocked
متصل شدن
interlocking
متصل شدن
interlocks
متصل شدن
fixed shell
گلوله متصل
basifixed
متصل در پایه
cartridge
بخش متصل
adjacent span
دهانه متصل
apply
متصل کردن
joggle
متصل کردن
engagedness
متصل بهم
syndetic
متصل شده
pans
متصل کردن
pan-
متصل کردن
pan
متصل کردن
connecting arrangement
ترتیب متصل
connectedly
بطور متصل
ligature
دخشههای متصل
tie down
متصل کردن
joggled
متصل کردن
interurban
متصل بشهر ها
joggles
متصل کردن
adjoins
متصل کردن
colligate
متصل کردن
joggling
متصل کردن
applying
متصل کردن
shafting
میله بهم متصل
connected passes pawns
پیادههای رونده متصل
pinning
متصل کردن به گیرافتادن
united pawns
پیادههای متصل شطرنج
pinned
متصل کردن به گیرافتادن
pin
متصل کردن به گیرافتادن
connected load
بار متصل شده
connected load
بار خارجی متصل
chockablock
بهم متصل وپیوسته
ballcocks
سیفون و ابزار متصل به آن
splicing
باهم متصل کردن
splices
باهم متصل کردن
corbel-course
زیر سری متصل
catenate
پیوستن متصل کردن
splice
باهم متصل کردن
ballcock
سیفون و ابزار متصل به آن
parallels
تعداد آدرسهای متصل به هم
spliced
باهم متصل کردن
parallelling
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelled
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleling
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleled
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallel
تعداد آدرسهای متصل به هم
tie in
<idiom>
به چیزدیگری متصل کردن
enjoins
بهم متصل کردن
abut
متصل بودن یاشدن
adjoins
افزودن متصل شدن
enjoining
بهم متصل کردن
enjoined
بهم متصل کردن
abuts
متصل بودن یاشدن
abutted
متصل بودن یاشدن
enjoin
بهم متصل کردن
kirkyard
گورستان متصل بکلیسا
adjoin
افزودن متصل شدن
adjoined
افزودن متصل شدن
interconnection
بخش ماده متصل به دو وسیله
continous
متصل متوالی بدون وقفه
united pressed pawns
پیادههای رونده متصل شطرنج
adjacent
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
catena
سریهای متصل شده concatenate
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
grounded field
سیم پیچ متصل به زمین
ligature
دو یاچند حرف متصل بهم
bond
متصل کردن چسباندن اتصال
connection
اتصال یا چیزی که متصل میشود
untapped
<adj.>
متصل نشده
[در وسط مدار]
gang hook
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
concatenated data set
مجموعه داده ها متصل شده
to be connected
بهم پیوسته
[متصل]
بودن
connexions
اتصال یا چیزی که متصل میشود
forest
تعداد درختهای ساختار داده متصل
dowel
بامیخ پرچ بهم متصل کردن
stemson
چوب منحنی شکل متصل بجلوکشتی
to plug
متصل کردن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
camshafts
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
connection of loom pieces
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
camshaft
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
vestries
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
universal joint
دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
gang hook
دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
forests
تعداد درختهای ساختار داده متصل
vestry
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
destination
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
destinations
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
draining
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
blade butt
انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
stylolite
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
drained
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
drain
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
bat weight
وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
faceplate
صفحه فلزی یا چوبی متصل به چرخ تراش
plowhead
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
drains
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
OLE container object
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
ca
Arrangment Connecting ارایش و ترتیب به صورت پیوندی و متصل
backplane
مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
mesh
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshes
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshing
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
interplane strut
پایه هایی که دو بال هواپیماهای دوباله را به هم متصل میکند
seams
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
daisy chain
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
bow line
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
associated document
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
associated file
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
seam
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
trailer camp
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
share
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
bobber
کسی یا چیزی که متصل بالاوپایین رود یا داخل وخارج شود
shares
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
shared
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
bulb root
وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
direct objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
organometallic
ترکیباتی که در ان اتم فلزی به رادیکالهای الی متصل شده است
indirect objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
ring
نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
thin
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
object
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objected
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objecting
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
combinational
مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
trailer park
محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
AUI connector
اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
track bolt
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
cantilever
تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
GND
مدار الکتریکی متصل به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر
Dialer
امکانی در ویندوز که در صورت وجود مودم متصل به PC شماره گیری میکند
wrist pin
پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
master slave computer system
یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
microprocessors
متصل به حافظه دیگر و قط عات ورودی /خروجی است تا ریزکامپیوتر را بسازد
microprocessor
متصل به حافظه دیگر و قط عات ورودی /خروجی است تا ریزکامپیوتر را بسازد
ganged
وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند
expansion
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
low power standby
خصوصیت حفظ انرژی در کامپیوترهای قابل حمل و صفحه تصویرهای متصل به آن
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
crankpin
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
conferencing
بحث بین کاربران راه دور با استفاده از کامپیوترهای متصل به هم با مودم یا شبکه
fishplate
صفحه پولادینی که دو خط اهن یا دوتیر را بهم متصل ساخته ودر امتداد هم قرارمیدهد
drawbar
میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com