Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
eolithic
متعلق به اغاز عصرسنگ
Other Matches
stone a
عصرسنگ
protolithic
وابسته بدوران ماقبل عصرسنگ
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
dawning
اغاز اغاز شدن
dawns
اغاز اغاز شدن
dawn
اغاز اغاز شدن
dawned
اغاز اغاز شدن
anaclitic
متعلق به
appurtenant
متعلق
thereof=of that
متعلق به ان
dependent
متعلق
thereof
متعلق به ان
hereof
متعلق باین
bridal
متعلق بعروس
hempen
متعلق به شاهدانه
adamic
متعلق به ادم
alary
متعلق به بال
subscriber's line
خط متعلق به مشترک
chromic
متعلق به کرومیوم
conventual
متعلق بخانقاه
hypnic
متعلق بخواب
arcadian
متعلق به ارکاد
my
متعلق بمن
attached
مربوط متعلق
heraldic
متعلق به منادی
our
متعلق بما
therof
متعلق بان
oversea
متعلق بماوراء دریاها
subscriber's loop
حلقه متعلق به مشترک
then
متعلق بان زمان
ci devant
متعلق بدوره سابق
waterside
متعلق به کناردریا ساحل
government owned industries
صنایع متعلق بدولت
It belongs to him personally.
متعلق بشخص اوست
acromial
متعلق بنوک شانه
archiepiscopal
متعلق به اسقف بزرگ
hostile
متعلق به دشمن خصومت امیز
epigraphical
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
epigraphic
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
accipitrine
متعلق به مرغان شکاری بازمانند
non-human
غیر متعلق به نژاد انسان
alar
متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
proprietary
متعلق به ملاک وابسته به مالک
non human
غیر متعلق به نژاد انسان
stablemate
اسب مسابقه متعلق به یک گروه
zoon
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
domain
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
quicquid plantatur solo , solo cedit
منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
domains
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
this house belong tome
این خانه متعلق بمن است
portfolio entry
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
piscary
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
extra atmospheric
متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
privates
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
private
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
libraries
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
no man's land
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
library
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
common
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
transmarine
واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
associated company
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
commonest
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commoners
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
chain store
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain stores
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
preatorian
وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
encipher
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
kame
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
originationu
اغاز
inchoation
اغاز
kick off
اغاز
origin
اغاز
abinitio
از اغاز
jump off
اغاز
initio
در اغاز
entrancing
اغاز
primordium
اغاز
scratch line
خط اغاز
origins
اغاز
inception
اغاز
outset
اغاز
terminus a que
اغاز
commencement
اغاز
venue
اغاز
venues
اغاز
onset
اغاز
exordium
اغاز
instep
اغاز
beginnings
اغاز
initiation
اغاز
beginning
اغاز
entrances
اغاز
kick-off
اغاز
getaway
اغاز
entrance
اغاز
entranced
اغاز
kick-offs
اغاز
get away
اغاز
incipience or ency
اغاز
authorship
اغاز
insteps
اغاز
getaways
اغاز
initation
اغاز
uppermost
از اغاز از ابتدا
wire to wire
از اغاز تا فرجام
birth
اغاز کردن
start of taxt
اغاز متن
incept
اغاز کردن
revivals
اغاز رونق
at the start
در اغاز کار
to take to
اغاز نهادن
revival
اغاز رونق
alpha
اغاز شروع
alphas
اغاز شروع
to push off
اغاز کردن
start of message
اغاز پیام
takeoff
اغاز پرش
incipit
شروع و اغاز
inaugurator
اغاز کننده
initial point
نقطه اغاز
at first
در اغاز کار
lead off
اغاز کردن
leadoff
اغاز ضربت
nodal point
نقطه اغاز
from a to izzard
از اغاز تا انجام
alpha and omega
اغاز و فرجام
push off
اغاز کردن
self initiated
خود اغاز
jump off
اغاز حمله
soft start
اغاز نرم
som
اغاز پیام
start bit
بیت اغاز
start of heading
اغاز سرفصل
takeoffs
اغاز پرش
introductive
اغاز کننده
inaugurate
اغاز کردن
begin
اغاز کردن
begin
اغاز شدن
begins
اغاز کردن
initiating
اغاز کردن
begins
اغاز شدن
initial
واقع در اغاز
births
اغاز کردن
initialed
واقع در اغاز
commencing
اغاز کردن
commences
اغاز کردن
thru
از اغاز تاانتها
inaugurates
اغاز کردن
inaugurating
اغاز کردن
debut
اغاز کار
debuts
اغاز کار
inchoate
اغاز کردن
commence
اغاز کردن
commenced
اغاز کردن
births
اغاز زاد
birth
اغاز زاد
primed
درجه یک اغاز
prime
درجه یک اغاز
launching
اغاز کردن
launches
اغاز کردن
launched
اغاز کردن
launch
اغاز کردن
initiated
اغاز کردن
initials
واقع در اغاز
inaugurated
اغاز کردن
initialling
واقع در اغاز
primes
درجه یک اغاز
initialled
واقع در اغاز
initiates
اغاز کردن
initialing
واقع در اغاز
initiate
اغاز کردن
stagger
خط اغاز مسیر هر دونده
staggers
خط اغاز مسیر هر دونده
christmas tide
هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
staggering
خط اغاز مسیر هر دونده
corrosive attack
اغاز و توسعه خورندگی
flagman
پرچم دار خط اغاز
exordial
مربوط به اغاز یا مقدمه
hajime
اغاز مبارزه کاراته
grid start
حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
guard line
خط اغاز مسابقه شمشیربازی
reoccupy
دوباره اغاز کردن
to take arms
جنگ اغاز کردن
start bit
ذرهء اغاز نما
set position
اماده در نقطه اغاز
pullulate
اغاز توسعه نهادن
wire
خط اغاز یا پایان مسابقه
wires
خط اغاز یا پایان مسابقه
new departure
اغاز رویه تازه
multilaunching
اغاز بکار چندتایی
kickoff
ضربه اغاز بازی
kick off
ضربه اغاز بازی
jump the gum
خطا در اغاز پرش
initial boiling point
نقطه اغاز جوشش
decadence
فساد اغاز ویرانی
upfield
نقطه اغاز بازی
prefaces
اغاز پیش گفتار
originated
اغاز شدن یاکردن
originates
اغاز شدن یاکردن
era
اغاز تاریخ عصر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com