English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English Persian
strategic variables متغیرهای اساسی
Other Matches
proxy variables متغیرهای نماینده متغیرهای تقریبی
ground state نیروی اساسی حالت اساسی
cepheid variables متغیرهای قیفاووسی
macro variables متغیرهای کلان
real sector بخش متغیرهای حقیقی
multicollinearity هم خطی بین متغیرهای مستقل
conjunct یکی از متغیرهای تابع منط قی AND
decision جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
parameter نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود
parameters نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود
decisions جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
predetermined variables متغیرهائی که مقادیرشان ازقبل تعیین شده اند متغیرهای داده شده
nets اساسی
meatier اساسی
pivotal اساسی
functional اساسی
nett اساسی
unsubstantial بی اساسی
On what basis (ground) بر چه اساسی ؟
meatiest اساسی
meaty اساسی
constitutional اساسی
fundametal اساسی
groundlessness بی اساسی
hypostatic اساسی
key projects اساسی
basal اساسی
earthshaking اساسی
essentials اساسی
essential اساسی
Hon اساسی
rudimental اساسی
fundamental اساسی
net اساسی
vital <adj.> اساسی
essential <adj.> اساسی
basics اساسی
major <adj.> اساسی
quintessential <adj.> اساسی
cardinals اساسی
radicals اساسی
cardinal اساسی
capital اساسی
ground اساسی
substantive [essential] <adj.> اساسی
basilar اساسی
radical اساسی
material اساسی
materials اساسی
organic اساسی
substantial اساسی
basic اساسی
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
basic deficit کسری اساسی
base repair تعمیر اساسی
ground plan طرح اساسی
radical طرفداراصلاحات اساسی
over haul تعمیر اساسی
radical ریشگی اساسی
basic linkage پیوند اساسی
basic اساسی مقدماتی
functional distribution توزیع اساسی
volatile oil روغن اساسی
radicals ریشگی اساسی
constitutional law حقوق اساسی
basic variable متغیر اساسی
basics اساسی مقدماتی
basic surplus مازاد اساسی
basic مقدماتی اساسی
constitutional low قانون اساسی
basics مقدماتی اساسی
ground plans طرح اساسی
vital واجب اساسی
constitution قانون اساسی
brass tacks مسایل اساسی
rationale علت اساسی
substantiality حالت اساسی
rite فرمان اساسی
to let the saw dust out of پوچی یا بی اساسی
unsubstantiality بی اساسی بی اهمیتی
fundamental rules قواعدیاقوانین اساسی
constitutions قانون اساسی
purview مواد اساسی
radicals طرفداراصلاحات اساسی
basically بطور اساسی
spine wall دیوار اساسی
reformation اصلاح اساسی
essential oil روغن اساسی
supplementalary constitution law متمم قانون اساسی
essential fatty acids اسیدهای چرب اساسی
revolutionized تغییرات اساسی دادن
Fundamental ( radical) changes. تغییرات اساسی وعمده
myosin پروتئین اساسی عضله
nonbasic variable متغیر غیر اساسی
field theory نظریه اساسی میدان
unconstitutionality مغایرت با قانون اساسی
nonessential goods کالاهای غیر اساسی
A fundamental (slight) difference. اختلاف اساسی ( جزئی )
revolutionizing تغییرات اساسی دادن
constitution مشروطیت قانون اساسی
organic اندام دار اساسی
constitutions مشروطیت قانون اساسی
revolutionises تغییرات اساسی دادن
punch line جمله اساسی واصلی
revolutionised تغییرات اساسی دادن
fundamental اصولی مقدماتی اساسی
primordial عنصر نخستین اساسی
punch-lines جمله اساسی واصلی
bill of rights قانون اساسی امریکا
punch-line جمله اساسی واصلی
constitutionality مطابقت با قانون اساسی
revolutionizes تغییرات اساسی دادن
radical طرفدار اصلاحات اساسی
revolutionising تغییرات اساسی دادن
conditions of sale شرایط اساسی معامله
radicals طرفدار اصلاحات اساسی
constitutional مطابق قانون اساسی
revolutionize تغییرات اساسی دادن
stapling اساسی مرکز بازرگانی عمده
stapled اساسی مرکز بازرگانی عمده
reform اصلاح اساسی کردن یا شدن
staple اساسی مرکز بازرگانی عمده
reforms اصلاح اساسی کردن یا شدن
We must find a basic solution. باید یک فکر اساسی کرد
federal constitution قانون اساسی دولت متحده
deeping of capital پایه گذاری اساسی سرمایه
accidental غیر اساسی پیش آمدی
bdos سیستم عامل اساسی دیسک
iowa tests of basic skills ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
the essential [inherent] [intrinsic] task کار مهم و ضروری [یا اساسی]
essential singularity نقطه تکین اساسی [ریاضی]
basic sequential access method روش دستیابی ترتیبی اساسی
basic direct access method روش دستیابی مستقیم اساسی
unconstitutional بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
desideratum ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
ground rule وفیفه اساسی قاعده و طرز عمل
bios سیستم اساسی ورودی و خروجی بایوس
karyolymph ماده اساسی زمینه هسته سلولی
basic crops محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
reformers پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformer پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
one of the [basic] fundamental tenets of democracy یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
basic partitioned access method روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
time the essence of the contract مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
basic telecommunications access method روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
basic indexed sequential acess method روش دستیابی ترتیبی شاخص دار اساسی
five fundamental economic questions پنج سوال اساسی اقتصادی : چه چیز تولید شود
bsam Access Sequential Basicروش دستیابی ترتیبی اساسی ethod
bdam Access Direct Basic روش دستیابی مستقیم اساسی ethod
panel صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
btam BasicTelecommunicationsAccess روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی ethod
panels صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
constitutionalism اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
bpam Access Partitioned Basicروش دستیابی جزء بندی شده اساسی ethod
sbc یک کامپیوتر کوچک با قابلیت اجرای انواعی ازکاربردهای اساسی تجاری Computer Board Single یک برد CPU ,
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
ups منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
deliveries تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
delivery تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
unesco (= united nations educational ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
bill of rights منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
leading indicators شاخصهای اساسی شاخصهای پیشرو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com