Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
other
متفاوت دیگری
others
متفاوت دیگری
Search result with all words
tone-on-tone
[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
another kettle of fish
<idiom>
کاملا متفاوت از دیگری
Other Matches
warp patterning
طراحی با تار
[گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
away
متفاوت
other than
متفاوت
odd and ends
متفاوت
different
متفاوت
differentiated products
کالاهای متفاوت
differebtial settlements
نشستهای متفاوت
continuous tone
نقطههای متفاوت
re-route
ارسال در یک متفاوت
re route
ارسال در یک متفاوت
re-routes
ارسال در یک متفاوت
unlike signs
علامتهای متفاوت
re-routed
ارسال در یک متفاوت
re-routing
ارسال در یک متفاوت
change
متفاوت ساختن چیزی
changed
متفاوت ساختن چیزی
far cry
<idiom>
چیزی کاملا متفاوت
changing
متفاوت ساختن چیزی
outsize
اندازه متفاوت با عادی
changes
متفاوت ساختن چیزی
a whole new ball game
<idiom>
یک ماجرای کاملا متفاوت
aliens
متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
differently
بطریق دیگر بطور متفاوت
alien
متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
range
تغییر کردن یا متفاوت بودن
as different as chalk and cheese
<idiom>
مثل آسمان و ریسمان
[متفاوت]
exceptional
متفاوت ونه مثل همیشه
as different as chalk and cheese
<idiom>
مثل فیل و فنجان
[متفاوت]
ranges
تغییر کردن یا متفاوت بودن
ranged
تغییر کردن یا متفاوت بودن
special
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
combo box
ورودی- خروجی متفاوت را نمایش میدهد
uniquely
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
crossfertilize
پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
swim against the tide/current
<idiom>
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
unique
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
weighted bit
هر بیت با مقدار متفاوت بسته به محل آن در کلمه
to try something completely new
<idiom>
چیزی
[روشی ]
کاملا متفاوت امتحان کردن
1 and 2 are poles apart.
<idiom>
۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند
[بسیار متفاوت هستند]
.
discriminating tariff
شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
These pants do not look any different than the others.
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
exception
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exceptions
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
farraginous
تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
dichogamous
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamic
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
carriers
روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier
روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
JPEG++
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
Pidgin English
<idiom>
انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
gateways
اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
gateway
اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دوشبکه ارتباطی متفاوت ومجزا را به هم وصل میکند
gateways
نرم افزاری که ارسال پیام های پستی توسط مسیر متفاوت یا شبکه دیگر میدهد
gateway
نرم افزاری که ارسال پیام های پستی توسط مسیر متفاوت یا شبکه دیگر میدهد
baud
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
baud rate
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
abrash
دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
edge finish
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
multimodal transport
حمل و نقل توسط چند وسیله حمل متفاوت
scissored wool
پشم مقراضی
[پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
composite demand
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
cross fertilization
لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
double knotting
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
program line
فرش های همگون
[اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
hooks
کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hook
کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
thirds
به دیگری
another
دیگری
t' other
دیگری
third
به دیگری
tother
دیگری
We have no other way (alternative).
را ه دیگری نداریم
onother's money
پول دیگری
follow suit
<idiom>
از دیگری تقلیدکردن
heteronomous
پیروقانون دیگری
in turn
<idiom>
یکی پس از دیگری
at another time
در زمان دیگری
consecutively
یکی پس از دیگری
common of pasturage
حق چرادرزمین دیگری
at second hand
از قول دیگری
converted
تغییر چیزی به دیگری
subtraction
کم کردن یک عدد از دیگری
heteronomy
پیروی از قانون دیگری
personify
رل دیگری بازی کردن
personifies
رل دیگری بازی کردن
i had no a
چاره دیگری نداشتم
i had no a
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
personified
رل دیگری بازی کردن
it is of a different kind
قسم دیگری است
impersonating
خودرابجای دیگری جا زدن
let a praise thee
بگذارد دیگری تورابستاید
assumpsit
تقبل دیون دیگری
metonymy
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
personifying
رل دیگری بازی کردن
breach of a close
تجاوز به ملک دیگری
convert
تغییر چیزی به دیگری
alternately
تغییر از یکی به دیگری
converting
تغییر چیزی به دیگری
breach of close
تجاوز به ملک دیگری
one country or another
این یا یک کشور دیگری
another
کسی
[چیز]
دیگری
detinue
ضبط مال دیگری
converts
تغییر چیزی به دیگری
ratios
نسبت یک عدد به دیگری
highbinder
جاسوس یا مراقب دیگری
eye baby
دیگری که به او نگاه میکند
through the grapevine
<idiom>
از اشخاص دیگری پرسیدن
impersonates
خودرابجای دیگری جا زدن
take the words out of someone's mouth
<idiom>
حرف دیگری راقاپیدن
ratio
نسبت یک عدد به دیگری
sequentially
یکی پس از دیگری به ترتیب
serially
یکی پس از دیگری یا در سری
transport
انتقال از یک مسیر به دیگری
shuffle off
بدوش دیگری گذاردن
transports
انتقال از یک مسیر به دیگری
transplants
درجای دیگری نشاندن
transporting
انتقال از یک مسیر به دیگری
transported
انتقال از یک مسیر به دیگری
releases
اعراض از حق به نفع دیگری
released
اعراض از حق به نفع دیگری
release
اعراض از حق به نفع دیگری
to feel for another
برای دیگری متاثرشدن
copycat
<idiom>
تقلید از شخص دیگری
one after a
یکی درپی دیگری
impersonated
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonate
خودرابجای دیگری جا زدن
transplanting
درجای دیگری نشاندن
transplanted
درجای دیگری نشاندن
pestiferous
فاسدکننده اخلاق دیگری
predecease
قبل از دیگری مردن
predecease
مرگ قبل از دیگری
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
دنبال روی دیگری
transplant
درجای دیگری نشاندن
spandrel
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
vests
واگذاری حقی یامالی به دیگری
vest
واگذاری حقی یامالی به دیگری
overlaps
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
proxy
بنمایندگی دیگری رای دادن
overlap
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlapped
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
transmissions
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
transmission
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
delay
یچ بسته به دیگری عبور میکند
rephrasing
به طرز دیگری بیان کردن
rehousing
به جای دیگری اسکان دادن
to transubstantiate
به جسم دیگری تبدیل کردن
matches
تنظیم ثبات معادل با دیگری
be a carbon copy
<idiom>
دقیقا مثل دیگری بودن
match
تنظیم ثبات معادل با دیگری
relocation
انتقال به محل دیگری ازحافظه
delays
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying
یچ بسته به دیگری عبور میکند
transubstantiate
بجسم دیگری تبدیل کردن
sublease
به مستاجر دیگری اجاره دادن
drag in
<idiom>
پا فشاری روی موضوع دیگری
pur autre vie
برای مدت عمر دیگری
personifier
مجسم کننده شخصیت دیگری
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
passing off
به اسم دیگری معامله کردن
pass the buck
<idiom>
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
put words in one's mouth
<idiom>
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
rub off
<idiom>
به شخص دیگری انتقال دادن
suffragan
تابع منطقه یاقسمت دیگری
rephrases
به طرز دیگری بیان کردن
vicarious authority
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
vicariousness
خود را به جای دیگری گذاشتن
girlfriend
زنی که دوست زن دیگری است
girlfriends
زنی که دوست زن دیگری است
transfusible
قابل تزریق در جسم دیگری
transfusable
قابل تزریق در جسم دیگری
to t.
بحقوق دیگری تجاوز کردن
rephrase
به طرز دیگری بیان کردن
rephrased
به طرز دیگری بیان کردن
multiplicand
عددی که در دیگری ضرب شود
throw down the gauntlet
<idiom>
به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
i have no other place to go
جای دیگری ندارم که بروم
unless otherwise agreed
اگر توافق دیگری نباشد
to connect with a flight
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
augmenter
مقداری که به دیگری اضافه میشود
are these a more apples
هیچ سیب دیگری هست
interrupts
حرف دیگری را قطع کردن
interrupting
حرف دیگری را قطع کردن
interrupt
حرف دیگری را قطع کردن
to shift a burden
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
unless you are otherwise engaged
اگر کار دیگری نداری
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
reword
باواژههای دیگری بیان کردن
he took a different view
نظریه دیگری اتخاذ کرد
ghostwrite
بنام شخص دیگری نوشتن
new person
<idiom>
شخص دیگری شدن ،بهترشدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com