English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (16 milliseconds)
English Persian
cogent متقاعد کننده
convincing متقاعد کننده
evincive متقاعد کننده
convincer متقاعد کننده
Search result with all words
persuasively بطور متقاعد کننده
Other Matches
emeritus متقاعد
convinced متقاعد
persuaded متقاعد
superannuated متقاعد
satisfied متقاعد
superannuate متقاعد
convinces متقاعد کردن
convince متقاعد کردن
convincible متقاعد شدنی
persuade متقاعد کردن
reason متقاعد کردن
inconvincible متقاعد نشدنی
to persuade oneself متقاعد شدن
argue متقاعد کردن
convincingly چنانکه متقاعد کند
to persuade oneself خود را متقاعد کردن
on behalf of <idiom> متقاعد کردن شخص
I won't be talked into it! من را نمیتوانی متقاعد کنی!
I won't be talked into it! من را نمیتوانید متقاعد کنید!
to persuade somebody of something کسی را متقاعد به کاری کردن
to convince somebody of something کسی را به چیزی متقاعد کردن
inconvincible اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
persuasively چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
cogently چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
fast talker <idiom> گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
insuring متقاعد کردن حتمی کردن
ensure متقاعد کردن حتمی کردن
ensured متقاعد کردن حتمی کردن
ensures متقاعد کردن حتمی کردن
ensuring متقاعد کردن حتمی کردن
insures متقاعد کردن حتمی کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
refuser رد کننده
bidders کننده
bidder کننده
filler پر کننده
hopper لی لی کننده
jaberer پچ پچ کننده
benders خم کننده
bender خم کننده
repudiationist رد کننده
deletive حک کننده
abjurer or abjuror کننده
filleted پر کننده
syncopator غش کننده
hoppers لی لی کننده
doers کننده
refutatory رد کننده
prater پچ پچ کننده
mitigative کم کننده
mitigatory کم کننده
commulator یک سو کننده
thinner کم کننده
doer کننده
solvents اب کننده
surfy کف کننده
solvent اب کننده
fizzy کف کننده
wheezier خس خس یا خر خر کننده
wheeziest خس خس یا خر خر کننده
wheezy خس خس یا خر خر کننده
mauler له کننده
catterer پچ پچ کننده
sensor حس کننده
bandwidth یچ کننده
refutative رد کننده
whisperer پچ پچ کننده
solver حل کننده
skittish رم کننده
squelcher له کننده
ear-splitting کر کننده
fillet پر کننده
fillers پر کننده
renunciant کننده
crepitant خش خش کننده
renunciant رد کننده
rebutter رد کننده
noncommittal رد کننده
attacking تک کننده
attenuant اب کننده
squasher له کننده
prattfall پچ پچ کننده
mumbler من من کننده
fillets پر کننده
trackers پی کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com