English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (10 milliseconds)
English Persian
grayish متمایل به خاکستری
Search result with all words
blae ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
Other Matches
blacks 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
grizzlies خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzly خاکستری یا مایل به خاکستری
prone متمایل
swept متمایل
avid متمایل
amenable متمایل
partial متمایل به
minded متمایل
inclinable متمایل
propense متمایل
oriented متمایل به
inclinatory متمایل
trepan متمایل شدن
swimmy متمایل بگیجی
yellowy متمایل به زردی
like متمایل به تساوی
liked متمایل به تساوی
likes متمایل به تساوی
longish متمایل به درازی
expansive متمایل به توسعه
biassed متمایل بیکسو
tendentious متمایل متوجه
cephalad متمایل بطرف سر
contractive متمایل به انقباض
dancy متمایل به رقص
dermotropic متمایل به پوست
fattish متمایل به چاق
runny متمایل بدویدن
fain متمایل بخشنودی
greenish متمایل به سبز
apt متمایل اماده
inclines متمایل کردن
incline متمایل شدن
downward متمایل بپایین
incline متمایل کردن
inclines متمایل شدن
bossy متمایل به ریاست مابی
cephalad متمایل بطرف راس
suicidal وابسته یا متمایل به خودکشی
bossiness متمایل به ریاست مابی
gravitating متمایل شدن بطرف
gravitates متمایل شدن بطرف
gravitated متمایل شدن بطرف
gravitate متمایل شدن بطرف
zenkatsu dachi ایستادن متمایل به جلو
forward slope شیب متمایل به جلو
pneumotropic متمایل به نسج ریوی
deasil متمایل بطرف راست
pruplish متمایل به رنگ ارغوانی
adaxial متمایل بطرف محور
mind to do a thing متمایل کردن به کاری
neologian متمایل به تعلیمات نوین مذهبی
swayed متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
sways متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
biases بیک طرف متمایل کردن
bias بیک طرف متمایل کردن
antrorse خمیده بجلو یا متمایل ببالا
lopsided متمایل بیک طرف بی قرینه
soiuth ward بطرف جنوب متمایل بجنوب
sway متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
lie over متمایل بودن منتظر ماندن
lie over بتاخیر افتادن متمایل شدن
coral pink رنگ ارغوانی متمایل به زردکمرنگ
tends متمایل بودن به گرایش داشتن
tend متمایل بودن به گرایش داشتن
south wards بطرف جنوب متمایل بجنوب
tending متمایل بودن به گرایش داشتن
tended متمایل بودن به گرایش داشتن
the odds are in our favour احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
grizzled خاکستری
cindery خاکستری
ashy خاکستری
gray خاکستری
cinerary خاکستری
cinderous خاکستری
cinerarium خاکستری
ash coloured خاکستری
ashen خاکستری
salt-and-pepper خاکستری
grizzling خاکستری
grayer خاکستری
grizzle خاکستری
grey خاکستری
greyer خاکستری
greyest خاکستری
pewter خاکستری
grizzles خاکستری
grayest خاکستری
drabbest خاکستری
drab خاکستری
drabber خاکستری
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
gray scale اندازه خاکستری
gray ramus شاخه خاکستری
grey unguent روغن خاکستری
mercurial unguent روغن خاکستری
neapolitan ointment روغن خاکستری
grayly بطور خاکستری
grayness خاکستری بودن
grayness رنگ خاکستری
grey cast iron چدن خاکستری
grey propaganda تبلیغات خاکستری
grizzly bear خرس خاکستری
grey tin قلع خاکستری
greyly بارنگ خاکستری
gray or mercurial unguent روغن خاکستری
cinereous خاکستری رنگ
greyness خاکستری بودن
greyish مایل به خاکستری
mottled pig iron چدن خاکستری
median gray خاکستری متوسط
He (his hair) turned grey. مویش خاکستری شد
earth light روشنایی خاکستری
earth shine روشنایی خاکستری
gray matter ماده خاکستری
livid خاکستری رنگ
gray bearded رنگ خاکستری
gray cast iron چدن خاکستری
ash gray خاکستری رنگ
greyness رنگ خاکستری
beryl سیلیکات بریلیوم و الومینیوم رنگ ابی متمایل به سبز
tint [هاله ای از رنگ که بیشتر به سمت سفید متمایل باشد.]
isabel زرد مایل به خاکستری
image contrast درجه خاکستری تصویر
high test grey iron چدن خاکستری پرارزش
isabella زرد مایل به خاکستری
gray-white رنگ سفید-خاکستری
dark grey رنگ خاکستری تیره
griseous خاکستری مایل به ابی
krimmer پوست گوسفند خاکستری
grey iron foundry ریخته گری خاکستری
hoary سفید مایل به خاکستری
ashen دارای رنگ خاکستری
grege اردهای مایل به خاکستری
grizzles خرس خاکستری امریکا
grizzling نالیدن خاکستری کردن
grey iron scrap قراضه اهن خاکستری
grizzle خرس خاکستری امریکا
grizzling خرس خاکستری امریکا
grizzles نالیدن خاکستری کردن
grizzle نالیدن خاکستری کردن
podzolization تشکیل خاک خاکستری یا سفید
euro کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
slate blue رنگ ابی مایل به خاکستری
teal blue رنگ ابی مایل به خاکستری
Euro- کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
thalamic ماده خاکستری مغز میانی
iron grey رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron-grey رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron gray رنگ خاکستری وسیاه اهن
taupe رنگ خاکستری مایل به قهوهای
lyart دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
lyard دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
slate <adj.> <noun> رنگی میان آبی و خاکستری
hoar سفید مایل به خاکستری موسفید
thalamus تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
gray matter ماده خاکستری بافت عصبی مغز
sallow رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
monochrome در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
grizzled خاکستری رنگ دارای موهای سفید
olive gray رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
gull مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gulls مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
towhead کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
beige رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
beryllium فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
grisaille نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
grivet نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
fullwrite professional یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
grey scale سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
grey matter بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
karakul کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
aliasing روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
cirro status ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
composite video واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
Rudbar شهر رودبار [این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
log wood درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com