Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (15 milliseconds)
English
Persian
centralizer
متمرکز کننده
concentrator
متمرکز کننده
Search result with all words
smart
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
Other Matches
concentrative
متمرکز
centralized
متمرکز
concentrated load
بار متمرکز
focus
متمرکز ساختن
concentrator
متمرکز شونده
centralizes
متمرکز کردن
centralizing
متمرکز کردن
localized capacity
فرفیت متمرکز
fixed fire
اتش متمرکز
focused
متمرکز ساختن
focuses
متمرکز ساختن
centralises
متمرکز کردن
localizing
متمرکز کردن
localizes
متمرکز کردن
localize
متمرکز کردن
localising
متمرکز کردن
localises
متمرکز کردن
concentrate
متمرکز کردن
centralize
متمرکز کردن
focussing
متمرکز ساختن
focusses
متمرکز ساختن
focussed
متمرکز ساختن
concenter
متمرکز کردن
centralised
متمرکز کردن
concentrating
متمرکز کردن
centralized lubrication
روغنکاری متمرکز
concentrates
متمرکز کردن
center drill
مته متمرکز
centralized system
نظام متمرکز
centrally planned economy
اقتصاد متمرکز
centralist socialism
سوسیالیسم متمرکز
center
متمرکز کردن
centralising
متمرکز کردن
intensive
پرقوت متمرکز
decentpalized
غیر متمرکز
focusses
متمرکز کردن توجه
centeralized planning
برنامه ریزی متمرکز
focussing
متمرکز کردن توجه
center grinding
دستگاه سنگ متمرکز
center
متمرکز نقطه اتکاء
centralized planning
برنامه ریزی متمرکز
center lathe
ماشین تراش متمرکز
focalize
درکانون متمرکز کردن
decentralization
غیر متمرکز کردن
decentralization
غیر متمرکز سازی
focussed
متمرکز کردن توجه
focus
متمرکز کردن توجه
centralized network configuration
ساختار شبکهای متمرکز
focused
متمرکز کردن توجه
focuses
متمرکز کردن توجه
centralized oil shot system
روغنکاری متمرکز فشاری
hilar
متمرکز ونزدیک به ناف ومرکز
decentralized planning
برنامه ریزی غیر متمرکز
stigmatism
ننگ نور متمرکز در یک نقطه
totalism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
pooled
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
pool
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
totalitarianism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
pools
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
monroe effect
اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
distributes
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distributing
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distribute
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
white
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
whitest
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
whiter
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
centralized
امکانات پردازش داده که در یک محل متمرکز و قابل دستیابی توسط سایر کاربران انجام می شوند
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
fixate
محکم کردن متمرکز کردن
epitomizing
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomising
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomize
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomises
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomized
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizes
متمرکز کردن مجسم کردن
concentrated fire
اتش متمرکز توده اتش
epitomised
متمرکز کردن مجسم کردن
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
distributed processing system
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
centralized data processing
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
client centered therapy
درمان متمرکز بر درمان جو
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
massed fire
اتش توده شده اتش متمرکز شده
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
bundling
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles
متمرکز کردن دسته کردن دسته
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com