Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (8 milliseconds)
English
Persian
co latitude
متمم عرض جغرافیایی
colatitude
متمم عرض جغرافیایی
Other Matches
true convergence
سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
complement form
فرم متمم شکل متمم
true complement
متمم واقعی متمم مبنایی
geographic reference
سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
ten's complement
متمم نسبت به ده متمم ده
two's complement
متمم نسبت به دو متمم دو
true origin
نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
complementarity
متمم
integrant
متمم
complementary
متمم
supplementary
متمم
supplement
متمم
supplemented
متمم
supplements
متمم
supplementing
متمم
one's complement
متمم یک
complemented
متمم
complements
متمم
complement
متمم
supplemantary
متمم
complementing
متمم
geographic
جغرافیایی
radix complement
متمم مبنایی
antilogarithm
متمم لگاریتم
co declination
متمم میل
self compiement
خود متمم
codeclination
متمم میل
ten's complement
متمم نسبت به 01
colatitude
متمم عرض
prolative
متمم مسند
one's complement
متمم نسبت به یک
nines complement
متمم نسبت به 9
true complement
متمم واقعی
complementation
متمم گیری
true complement
متمم مبنایی
two's complement
متمم نسبت به دو
complement form
صورت متمم
subsidiaries
متمم فرعی
subsidiary
متمم فرعی
complement
متمم مکمل
complementing
متمم مکمل
complements
متمم گرفتن
complements
متمم بودن
complements
متمم مکمل
complementing
متمم گرفتن
complementing
متمم بودن
complement
متمم بودن
complement
متمم گرفتن
complemented
متمم مکمل
complemented
متمم بودن
complemented
متمم گرفتن
geographic map
نقشه جغرافیایی
geographic equator
استوای جغرافیایی
geographical latitude
عرض جغرافیایی
geographical longitude
طول جغرافیایی
geographical meridian
خط طول جغرافیایی
geographical mile
میل جغرافیایی
true bearing
سمت جغرافیایی
geographical mile
مایل جغرافیایی
geographical poles
قطبهای جغرافیایی
placename
نام جغرافیایی
land map
نقشه جغرافیایی
true convergence
انحراف جغرافیایی
longitudes
طول جغرافیایی
true heading
سمت جغرافیایی
geographic coordinates
مختصات جغرافیایی
gazetteer
فرهنگ جغرافیایی
true north
شمال جغرافیایی
biogeographic
زیست جغرافیایی
latitudes
عرض جغرافیایی
latitude
عرض جغرافیایی
easting
طول جغرافیایی
longitude
طول جغرافیایی
labelled
متمم سند یانوشته
supplementalary constitution law
متمم قانون اساسی
nine's complement
متم نسبت به 9 متمم 9
labeling
متمم سند یانوشته
addition
لقب متمم اسم
label
متمم سند یانوشته
additions
لقب متمم اسم
labels
متمم سند یانوشته
subsidiarily
بطور معین یا متمم
complement gate
دریچه متمم ساز
Longitude and latitude.
طول وعرض جغرافیایی
grids
شبکه بندی جغرافیایی
geocentric latitude
عرض جغرافیایی زمینی
cartogram
نقشه اماری جغرافیایی
true course
سمت مسیر جغرافیایی
geographical meridian
نصف النهار جغرافیایی
grid
شبکه بندی جغرافیایی
longitudinal
وابسته بطول جغرافیایی
georef grid
مختصات جغرافیایی جهانی
difference in easting
اختلاف طول جغرافیایی
latitudinal
وابسته بعرض جغرافیایی
latitudinarian
وابسته بعرض جغرافیایی
military area
حوزه جغرافیایی نظامی
parrallels of latitude
مدارات عرض جغرافیایی
topology
مکان شناسی وضعیت جغرافیایی
true azimuth
سمت حقیقی گرای جغرافیایی
localities
محل مخصوص مکان جغرافیایی
locality
محل مخصوص مکان جغرافیایی
zonation
طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی
aba
مقیاس اندازه گیری عرض جغرافیایی
isobare
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
true course
سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
chorographic
وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیهای
isobar
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobars
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
boundary disclaimer
نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
chorography
نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
time zones
منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
time zone
منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
ten's complement
عددی که با افزودن یک به متمم نهم یک عدد دهدهی به دست آید
variation
زاویه افقی بین امتدادمغناطیسی محل و نصف النهارهای جغرافیایی
variations
زاویه افقی بین امتدادمغناطیسی محل و نصف النهارهای جغرافیایی
geocoding
روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
model geometric
یک قسمت یا یک ناحیه جغرافیایی که روی یک سیستم گرافیکی کامپیوترطراحی و در یک پایگاه ذخیره شده است
routing indicator
گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
geopolitic
علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
two's complement
افزودن یک به متمم یک یک عدد دودویی , برای نمایش اعداد دودویی منفی
antilogarithm
جیب وفل متمم جیب
anthropography
علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
difference in northing
اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com