English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6 milliseconds)
English Persian
theocentric متوجه بخدا
Other Matches
odd بخدا
oddest بخدا
od بخدا
gar : بخدا
egad بخدا
odder بخدا
by god سوگند بخدا
adieu بخدا سپردیم
sacred to god موقوف بخدا
theist معتقد بخدا
gad بخدا ترابخدا
theism اعتقاد بخدا
rest in god بخدا توکل کردن
to sin agaist god بخدا گناه ورزیدن
to rest in god بخدا توکل کردن
theocentricity توجه بخدا خدا دوستی
theocentrism توجه بخدا خدا دوستی
adieu intery بخدا سپردیم مرحمت شما زیاد
heedful متوجه
advertent متوجه
overhanging متوجه
attentive متوجه
tenty متوجه
regardful متوجه
on ones guard متوجه
Be carful . متوجه باش
presentient قبلا متوجه
particular redemption متوجه فقره
heliotropic متوجه پرتوافتاب
finical متوجه جزئیات
directs متوجه ساختن
direct متوجه ساختن
point متوجه ساختن
see-through متوجه شدن
wistful متوجه ارزومند
see through متوجه شدن
lends متوجه شدن
lends متوجه کردن
lend متوجه شدن
to waken متوجه کردن
lend متوجه کردن
tendentious متمایل متوجه
directed متوجه ساختن
I am sorry, I don't understand. متاسفم، من متوجه نمیشوم.
see the light <idiom> متوجه اشتباه شدن
It has come to my notice that… اخیرا"متوجه شده ام که ...
self centered متوجه نفس خود
He is attentive to his work . متوجه کارش است
I see now . I got it now . I understand now. حالافهمیدم ( متوجه شدم )
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
to not be [any] the wiser <idiom> باز هم متوجه نشدن
Now I understand! حالا متوجه شدم!
to point to something به چیزی متوجه کردن
earthbound متوجه بسوی زمین
It dawned on me. بعدش من متوجه شدم.
acroscopic متوجه به بالا صعودی
point به سمت متوجه کردن
reentrant متوجه بسمت داخل
otherworldly متوجه دنیای دیگر
he aimed it at me سخنش متوجه من بود
Oh, I see! آه، الان متوجه شدم!
To bring something to someones notice . Make someone sit up and take notice . کسی را متوجه چیزی کردن
Be carful of your health . متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
She is not mindful of her social position ( status ) . متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
I am concentrating on my studies . افکارم متوجه مطالعاتم است
great dangers overhang us خطرهای بزرگی متوجه ما است
animadvert اعتراض کردن متوجه شدن
falloff متوجه بودن منحرف شدن
diverts متوجه کردن معطوف داشتن
diverted متوجه کردن معطوف داشتن
great dangers impend over us خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
divert متوجه کردن معطوف داشتن
At last the penny dropped! <idiom> آخرش متوجه شد که موضوع چه است! [اصطلاح]
It was only when she rang up [called] that I realized it. تازه وقتی که او [زن] زنگ زد من متوجه شدم.
It finally sunk in ! <idiom> آخرش متوجه شد که موضوع چه است! [اصطلاح]
to pull any one by the sleeve کسیرا متوجه سخن خود کردن
to pull any one's sleeve کسیرا متوجه سخن خود کردن
to set one's affection فکر یا میل خود را متوجه ساختن
to strike at any one ضربت خود را متوجه کسی ساختن
Upon reflection , I realized that … دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
boomeranging عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
hansardize متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
intensive bombardment بمبارانی که بیک نقطه متمرکزیل متوجه باشد
boomeranged عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerang عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
asleep at the switch <idiom> متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
boomerangs عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
introverts شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introvert شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
extrovert شخصی که تمام عقایدو افکارش متوجه بیرون ازخودش است
extroverts شخصی که تمام عقایدو افکارش متوجه بیرون ازخودش است
How do I notice when the meat is off? چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
feel out <idiom> صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
to p off an awkward situation حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
microwave hop یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
sailings سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sail سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
common nuisance منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
onshore روی ساحل متوجه بطرف ساحل
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
The football players are warming up before the game ( match) . هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com