Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
average daily traffic
[ADT]
متوسط ترافیک روزانه
Other Matches
mean daily
متوسط روزانه
day fighter
هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
road traffic
ترافیک جاده ترافیک خیابان
traffic
ترافیک
traffics
ترافیک
trafficking
ترافیک
trafficked
ترافیک
traffic on public roads
ترافیک
[جاده]
single lane
[file]
traffic
ترافیک تک خطی
telecommunication traffic
ترافیک مخابرات
traffic induit
ترافیک القایی
heavy traffic
ترافیک سنگین
dense traffic
ترافیک سنگین
traffic flow
کشش ترافیک
traffic control
کنترل ترافیک
high speed traffic
ترافیک سریع
telecommunication traffic
ترافیک ارتباطات
telephone traffic
ترافیک تلفنی
frequency of calls
تراکم ترافیک
density of traffic
تراکم ترافیک
induced traffic
ترافیک القایی
telephone traffic recorder
ثبات ترافیک
through traffic
ترافیک ترانزیتی
street traffic
ترافیک
[جاده]
The traffic is heavy.
ترافیک سنگین است.
to block
[hold up]
(the) traffic
ترافیک را نگه داشتن
to obstruct
[tie up]
(the) traffic
مانع ترافیک شدن
to divert
[British E]
/ detour
[American E]
[the]
traffic
منحرف کردن ترافیک
There is heavy traffic.
ترافیک سنگین است.
moving traffic
ترافیک در حال حرکت
rush-hour traffic
ساعت شلوغی ترافیک
in normal situations on public roads
در ترافیک معمولی خیابان
turning traffic
ترافیک پیچ دار
to bring traffic to a standstill
ترافیک را متوقف کردن
commercial road traffic
ترافیک جاده تجاری
dailies
روزانه
per day
روزانه
perdiem
روزانه
by d.
روزانه
day by day
روزانه
diurnal
روزانه
workaday
روزانه
day-to-day
<adj.>
روزانه
quotidian
روزانه
daily
<adj.>
<adv.>
روزانه
diurnally
روزانه
each day
<adv.>
روزانه
day in, day out
<adv.>
روزانه
every day
<adv.>
روزانه
everyday
<adj.>
روزانه
every single day
<adv.>
روزانه
on a daily basis
<adv.>
روزانه
to regulate the flow of traffic
[جریان]
ترافیک را کنترل کرن
to regulate the traffic
[جریان]
ترافیک را کنترل کرن
to direct traffic through
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
habitude
عادت روزانه
workout
ورزش روزانه
day in, day out
<adv.>
بطور روزانه
purchase journal
دفترخرید روزانه
order of the day
برنامه روزانه
morning orders
برنامه روزانه
diurnal tide
کشند روزانه
daily
<adj.>
<adv.>
بطور روزانه
duily bread
نان روزانه
day schools
مدرسهی روزانه
morning orders
دستورات روزانه
day school
مدرسهی روزانه
victualling allowance
جیره روزانه
workouts
ورزش روزانه
way of life
فعالیتهای روزانه
each day
<adv.>
بطور روزانه
daily round
گردش روزانه
dailgy food allowance
جیره روزانه
daily round
کارهای روزانه
daily storage
مخزن روزانه
daily wage
مزد روزانه
every day
<adv.>
بطور روزانه
every single day
<adv.>
بطور روزانه
diurnal load
بار روزانه
daily pay
دستمزد روزانه
journal
دفتروقایع روزانه
on a daily basis
<adv.>
بطور روزانه
journal
گزارش روزانه
journals
دفتروقایع روزانه
day hospital
بیمارستان روزانه
journals
گزارش روزانه
During the rush hours.
درساعات شلوغی
[پر رفت وآمد پر ترافیک]
Is there a road with little traffic?
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
road capacity
کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
diary
دفتر خاطرات روزانه
daily flood peak
حداکثر سیل روزانه
daily bread
نان یارزق روزانه
utilization
کاربرد روزانه استفاده
dailgy food allowance
جیره غذایی روزانه
breviary
کتاب نمازوادعیه روزانه
journal book
دفتر گزارش روزانه
daily flood peak
بیشینه روزانه سیل
diary
دفتر یادداشت روزانه
diaries
دفتر یادداشت روزانه
diaries
دفتر خاطرات روزانه
day of supply
روز امادتدارکات روزانه
rations
مقدار جیره روزانه
rationed
مقدار جیره روزانه
ration
مقدار جیره روزانه
extern
کمک پزشک روزانه
logbook
گزارش روزانه سفرکشتی
plan of the day
برنامه روزانه ناو
daily routine
عادت جاری روزانه
watch and ward
حق نگهبانی روزانه و شبانه
working day
ساعت کار روزانه
log book
دفتر رخدادهای روزانه
log books
دفتر رخدادهای روزانه
semidiurnal tide
کشند نیم روزانه
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
air traffic control radar system
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
to open something to
[the]
traffic
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
daylight traffic line
خط منع ایاب ذهاب روزانه
What is the charge per day?
کرایه روزانه چقدر است؟
diarists
نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
diarist
نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
daybook
دفتر ثبت وقایع روزانه
system log
گزارش روزانه عملیات سیستم
table d'hote
خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
muster book
دفتر ثبت وقایع روزانه
logs
شرح روزانه جدول لگاریتم
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
log
شرح روزانه جدول لگاریتم
siding
[railway]
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
diary
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diaries
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
daily range of soil temperature
دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
termograph
دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
pocket money .
پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
cash register
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays
[American E]
.
مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
cash registers
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
ephermeris
جدول نجومی دفتریادداشت روزانه حشره یکروزه
serial
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
serials
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
daymark
علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
automatic terminal information service
ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
slips
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slipped
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
crosstalk
سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
personal
امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
Schedule+
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
mesne
متوسط
osculant
متوسط
medium gravle
شن متوسط
intermedial
متوسط
average limit of ice
حد متوسط یخ
moderating
متوسط
life expectancies
سن متوسط
mean
متوسط
medium
متوسط
average
حد متوسط
average
متوسط
averaging
متوسط
averaged
متوسط
averages
حد متوسط
averages
متوسط
moderates
متوسط
moderated
متوسط
moderate
متوسط
meant
متوسط
life expectancy
سن متوسط
mediocre
متوسط
averaged
حد متوسط
modal
متوسط
modals
متوسط
tolerable
متوسط
intermediate
متوسط
meaner
متوسط
meanest
متوسط
mediums
متوسط
averaging
حد متوسط
true power
توان متوسط
sort of
بمیزان متوسط
halftone
رنگ متوسط
middle class
طبقه متوسط
mean velocity
سرعت متوسط
medium wave
موج متوسط
duffer
بازیگر متوسط
par
میزان متوسط
duffers
بازیگر متوسط
halftones
رنگ متوسط
subaverage
زیر حد متوسط
sort of
بمقدار متوسط
medium frequency
بسامد متوسط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com