English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
pull over <idiom> متوقف کردن ماشین گوشه جاده
Other Matches
shut down خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
road building machine ماشین جاده سازی
cornering گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corner گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
divided highway [American E] شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpasses مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpass مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
halts متوقف کردن
halted متوقف کردن
halt متوقف کردن
put under the ban متوقف کردن
stops متوقف کردن ایستگاه
stopping the work متوقف کردن کار
gravel شن دار متوقف کردن
stopping متوقف کردن ایستگاه
stopped متوقف کردن ایستگاه
to bring traffic to a standstill ترافیک را متوقف کردن
stop متوقف کردن ایستگاه
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
merging traffic ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
road screen پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
call it quits <idiom> متوقف کردن تمام کار
checked کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks کم یا متوقف کردن سرعت بدن
phaseout تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
fielding متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
tie up <idiom> آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
ended خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
end خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
to suspend payment پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
eremitic گوشه نشینانه گوشه گیر
acute angle گوشه تیز گوشه تند
stall متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
aborts متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
cancellation عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
aborted متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stalling متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
abort متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
going وضع جاده زمین جاده
service road جاده کناری جاده سرویس
cancel متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
appel پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
lay to rest <idiom> رها کردن ،متوقف کردن
cloisters صومعه گوشه نشینی کردن
leered از گوشه چشم نگاه کردن
leer از گوشه چشم نگاه کردن
cloister صومعه گوشه نشینی کردن
leering از گوشه چشم نگاه کردن
leers از گوشه چشم نگاه کردن
miter گوشه 09 درجه را نصف کردن
t mitre the square گوشه نودزینه را نیم کردن
road clearance تخلیه کردن جاده
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
To widen a road . جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
to be in the pouts در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
to have the pout در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
balisage مشخص کردن مسیر جاده باچراغهای راهنما
barricades سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricaded سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricade سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricading سنگربندی کردن سد کردن جاده
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
to shift freight traffic from road to rail حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
deadline منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
track clearer جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
blocking سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
wheel load فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
operate تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operated تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operates تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
throw a monkey wrench into <idiom> آرام آرام متوقف کردن چیزی
print ماشین کردن
prints ماشین کردن
printed ماشین کردن
type write ماشین کردن
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed ماشین کردن طبقه بندی کردن
types ماشین کردن طبقه بندی کردن
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to type in quadruplicate چهارنسخه ماشین کردن
type write ماشین نویسی کردن
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
hit the road <idiom> ترک کردن (معمولابرای ماشین)
bulldoze روی ماشین بولدوزکار کردن
blenders ماشین مخصوص مخلوط کردن
blender ماشین مخصوص مخلوط کردن
bulldozing روی ماشین بولدوزکار کردن
wind up <idiom> سفت کردن فنر ماشین
bulldozed روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozes روی ماشین بولدوزکار کردن
strike اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
sailings کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sail کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailed کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
to cross-check the result with a calculator حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
turn on وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
mechanising با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
forklift ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
feeds وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feed وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
to switch on the dipped [dimmed] headlights چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
cls در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
abeyant متوقف
abeyant abeyance متوقف
dead in the water متوقف در اب
crashingly متوقف
halt متوقف
halted متوقف
insolvent متوقف
crashing متوقف
crash متوقف
crashed متوقف
crashes متوقف
halts متوقف
installed متوقف
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
combine ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combining ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
microphonics انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
combines ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
take to pieces پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
stoppers متوقف کننده
let up <idiom> کم کم متوقف شدن
throwback متوقف سازی
stopple متوقف کننده
lay off متوقف ساختن
hold on <idiom> متوقف شدن
slap down متوقف ساختن
halted متوقف شدن
stops متوقف کننده
stand fast متوقف شدن
pt down متوقف ساختن
throwbacks متوقف سازی
pull-ins متوقف شدن
fetch up متوقف شدن
dead in the water متوقف در دریا
stopper متوقف کننده
holding attack تک متوقف کننده
stopping متوقف کننده
pull in متوقف شدن
halts متوقف شدن
stop متوقف کننده
to come to a stand متوقف شدن
halt متوقف شدن
stopped متوقف کننده
suppressible متوقف کردنی
pull-in متوقف شدن
come to a stand متوقف شدن
to put to a pause متوقف ساختن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
steamrollers باجاده صاف کن جاده را صاف کردن
steamroller باجاده صاف کن جاده را صاف کردن
steamrollering باجاده صاف کن جاده را صاف کردن
steamrollered باجاده صاف کن جاده را صاف کردن
telephone ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
to goose [American E] the engine موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
telephoning ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
to rev [British E] the engine موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
tedder ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
to come to a stop متوقف شدن [مهندسی]
crashingly متوقف شدن ناگهانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com