English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
self sustaining متکی به خود متکی به نیروی خود
Other Matches
pending متکی
relier متکی
anaclitic متکی به
hanger on متکی بر
reliant متکی
reposeful متکی
substantive متکی بخود
self reliant متکی بنفس
to throw oneself on متکی شدن بر
leans متکی شدن
leaned متکی شدن
self dependent متکی بخود
rest متکی بودن به
rests متکی بودن به
memory dependent متکی به حافظه
lean متکی شدن
hang متکی شدن بر طرزاویختن
documented متکی به مدرک کردن
interdepend بیکدیگر متکی بودن
hangs متکی شدن بر طرزاویختن
our متکی یا مربوط بما
documenting متکی به مدرک کردن
document متکی به مدرک کردن
interdependent متکی یاموکول بیکدیگر
to stand on one's own legs متکی بخود بودن
self supporting country کشور متکی به خود
funiculars متکی برکشش طناب یا کابل
funicular متکی برکشش طناب یا کابل
he had no evidence to go upon مدرکی نداشت که بدان متکی شود
communization متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
low-tech وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
new marxism مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
redundancy check تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
total force نیروی کل
jet propulsion نیروی جت
jet نیروی جت
jetted نیروی جت
jetting نیروی جت
jets نیروی جت
net force نیروی برایند
naval forces نیروی دریایی
mana نیروی جادویی
intellects نیروی عقلانی
radiant energy نیروی موجی
vertical force نیروی شاغولی
albedo نیروی بازتابش
muscularly با نیروی ماهیچه
purchase element نیروی منتجه
mechanized force نیروی مکانیزه
naval نیروی دریایی
marine forces نیروی تفنگدار
amphibious force نیروی اب خاکی
london force نیروی لاندنی
lorentz force نیروی لورنتس
magnemotive force نیروی مغناطیسرانی
mmf نیروی مغناطیسرانی
magnetic force نیروی مغناطیسی
soldiery نیروی نظامی
mailed fist نیروی مسلح
air force نیروی هوایی
hydroelectric power نیروی برقابی
man power نیروی مردانه
repulsion force نیروی دافعه
man power نیروی انسانی
intellect نیروی عقلانی
lifting power نیروی خیزش
net force نیروی خالص
yoghurts نیروی ذخیره
psychic force نیروی روحی
yoghurt نیروی ذخیره
psychic energy نیروی روانی
yoghourts نیروی ذخیره
propelling force نیروی پیشران
osmotic force نیروی راند
paratroop نیروی چترباز
propellent نیروی محرکه
people forces نیروی پایداری
air forces نیروی هوایی
police power نیروی انتظامی
police power نیروی پلیس
power of production نیروی تولید
yogurts نیروی ذخیره
osmotic force نیروی اسمزی
advance force نیروی پیشروی
adhesiveness نیروی چسبندگی
tractive power نیروی کشش
adhesive stress نیروی چسبندگی
adhesive force نیروی چسبنده
adhesive force نیروی چسبندگی
resutant نیروی برایند
resutant نیروی خالص
pulling power نیروی کشش
resutant force نیروی خالص
navies نیروی دریایی
nonaxial force نیروی غیرمحوری
normal force نیروی عمودی
nuclear power نیروی هستهای
navy نیروی دریایی
resutant force نیروی برایند
cohesive force نیروی چسبندگی
field force نیروی میدانی
coriolis force نیروی کوریولیس
coulomb force نیروی کولنی
coulombic force نیروی کولنی
external force نیروی خارجی
external force نیروی بیرونی
explosive force نیروی انفجار
counterpoise نیروی مقاوم
countervailing power نیروی همسنگ
fire power نیروی اتش
contractile force نیروی انقباضی
ground forces نیروی زمینی
ground force نیروی زمینی
electromotive force نیروی الکتروموتوری
gravitational force نیروی گرانشی
gravitational force نیروی جاذبه
compressive force نیروی تراکمی
concurrent force نیروی همرس
conservation force نیروی باقی
covering force نیروی پوششی
cutting thrust نیروی برش
driving force نیروی محرک
dymanic نیروی جنباننده
e. power نیروی اجرایی
eccentric force نیروی برونگرا
economic potential نیروی اقتصادی
electrostatic force نیروی الکتروستاتیکی
elanvital نیروی حیاتی
elastic force نیروی ارتجاع
electric force نیروی الکتریکی
driving force نیروی محرکه
drifting force نیروی رانش
damping force نیروی میران
exchange force نیروی تبادلی
destrudo نیروی ویرانگری
equilibrant نیروی متعادل
dispersion force نیروی پاشیدگی
dissipative force نیروی اتلافی
drag force نیروی کششی
emf نیروی برقرانی
drifting force نیروی وزش
electromotive force نیروی برقرانی
lifting power نیروی بالابری
assault force نیروی هجوم
atomic energy نیروی اتمی
internal force نیروی درونی
internal force نیروی داخلی
attraction force نیروی جاذبه
attraction force نیروی ربایش
attractive force نیروی جاذبه
assault force نیروی هجومی
internal voltage نیروی الکتروموتوری
land forces نیروی زمینی
land force n نیروی زمینی
army of occupation نیروی اشغالگر
labor force نیروی کار
labor نیروی انسانی
effective force نیروی موثر
labor نیروی کارگری
juvenility نیروی جوانی
joint force نیروی مشترک
auxiliary forces نیروی کمکی
burst force نیروی انفجاری
burst force نیروی ناگهانی
by military force با نیروی نظامی
capillarity نیروی موئینهای
hydro نیروی محرکه اب
cathexis نیروی عاطفی
holding force نیروی بازدارنده
hoisting power نیروی صعودی
he acted from impluse نیروی ناگهانی یا
cohesive force نیروی همدوسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com