Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 42 (4 milliseconds)
English
Persian
interdependent
متکی یاموکول بیکدیگر
Other Matches
interdepend
بیکدیگر متکی بودن
each other
بیکدیگر
self sustaining
متکی به خود متکی به نیروی خود
corresponsive
مربوط بیکدیگر
To go for each other.
بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )
syndactylism
پیوستگی واتصال پنجه ها بیکدیگر
they are sworn frends
بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
hyphen
برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
hyphens
برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
anaclitic
متکی به
hanger on
متکی بر
reliant
متکی
pending
متکی
relier
متکی
reposeful
متکی
to throw oneself on
متکی شدن بر
lean
متکی شدن
self dependent
متکی بخود
self reliant
متکی بنفس
memory dependent
متکی به حافظه
rest
متکی بودن به
substantive
متکی بخود
rests
متکی بودن به
leans
متکی شدن
leaned
متکی شدن
self supporting country
کشور متکی به خود
documented
متکی به مدرک کردن
to stand on one's own legs
متکی بخود بودن
our
متکی یا مربوط بما
documenting
متکی به مدرک کردن
document
متکی به مدرک کردن
hang
متکی شدن بر طرزاویختن
hangs
متکی شدن بر طرزاویختن
funiculars
متکی برکشش طناب یا کابل
funicular
متکی برکشش طناب یا کابل
he had no evidence to go upon
مدرکی نداشت که بدان متکی شود
communization
متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
low-tech
وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
new marxism
مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
redundancy check
تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com