English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
right triangle مثلث راست گوشه
right triangle مثلث راست گوشه [ریاضی]
Other Matches
isosceles triangles مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
isosceles triangle مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
rectangles راست گوشه
right-angled راست گوشه
rectangle راست گوشه
rectangular راست گوشه
right angled راست گوشه
right angled parallelogram راست گوشه
orthogonal راست گوشه
cross roads همبر راست گوشه
rectangularly بشکل راست گوشه
rhombic system دستگاه راست گوشه
orthorhomobic system دستگاه راست گوشه
rectangular coordinates دستگاه مختصات راست گوشه
trigonometer اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
dexiotropic واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
corner گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bi directional چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
eremitic گوشه نشینانه گوشه گیر
acute angle گوشه تیز گوشه تند
plain dealing معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life. راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
one two ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
orthotropous دارای تخمک راست راست اسه
off خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
triangular مثلث
triangle مثلث
trianguli مثلث
triangles مثلث
triangulum مثلث
trigonous مثلث
maxwell triangle مثلث ماکسول
delta wing بال مثلث
voltage triangle مثلث ولتاژها
leg of mutton مثلث شکل
wedge formation ارایش مثلث
triangulum australe مثلث جنوبی
triangular بشکل مثلث
astronomical triangle مثلث نجومی
trigon مثلث سه گوش
triangulation مثلث بندی
spherical triagle مثلث کروی
area of a triangle مساحت مثلث
triangle of forces مثلث نیروها
triangular brass bead مثلث برنج
v connection اتصال مثلث
impedance triangle مثلث مقاومت ها
impedance triangle مثلث ناگذرایی
triangularization مثلث بندی
three square بشکل مثلث
thin boards for inlaid work لای مثلث
delta connection اتصال مثلث
spherical triangle مثلث کروی
double delta connection اتصال مثلث دوبل
cross bracing مهاربندی بشکل مثلث
color triangle مثلث رنگ نما
right angled triangle مثلث قائم الزاویه
delta connection سیم پیچ مثلث
trigonal pyramid هرم مثلث القاعده
open delta connection اتصال مثلث باز
v ring مثلث شکاف درجه
trigonal bipyramid دو هرمی مثلث القاعده
aiming group دستگاه مثلث گیری
triangulation station ایستگاه مثلث بندی
aiming group عوامل مثلث گیری
star delta switch کلید ستاره مثلث
triangulation مثلث بندی کردن
triangulation web شبکه مثلث بندی
maxwell triangle مثلث رنگ ماکسول
staphyloma تحدب مثلث قرنیه
delta winding سیم پیچ مثلث
trig point ایستگاه مثلث بندی
trig point نقاط مثلث بندی
impedance triangle مثلث اتصال کوتاه
side step فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
triangulation مثلث روی شاه شطرنج
triangle exercise کار با مثلث قلق گیری
right triangle مثلث قایم الزاویه [ریاضی]
leg ساق مثلث قائم الزاویه
legs ساق مثلث قائم الزاویه
trigonal bipyramidal molecule مولکول دو هرمی مثلث القاعده
triangle exercise تمرین مثلث گیری درتیراندازی
equiangular triangle مثلث متساوی الاضلاع [ریاضی]
incircle دایره [محاطی مثلث] [ریاضی]
equilateral triangle مثلث متساوی الاضلاع [ریاضی]
inscribed circle [of a triangle] دایره [محاطی مثلث] [ریاضی]
hypotenuses وتر مثلث قائم الزاویه
hypotenuse وتر مثلث قائم الزاویه
wedged اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
wedge اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
triangulation روش مثلث بندی در نقشه برداری
triangulation survey نقشه برداری به روش مثلث بندی
wedges اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
delta voltage ولتاژ فازی یا خطی اتصال مثلث
triangulate سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
wedging اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
hexagram شکل مرکب از دو مثلث متساوی الاضلاع
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
three square سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
tessellate کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
tirm oval پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
half left فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
corners گوشه
cornering گوشه
hesagonal شش گوشه
in the corner در گوشه
three cornered سه گوشه
hexangular شش گوشه
pointedness گوشه
nook گوشه
recess گوشه
angles گوشه
trigonic سه گوشه
nonagon 9 گوشه
angle گوشه
lobes گوشه
lobe گوشه
recesses گوشه
hexagons شش گوشه
quip گوشه
quipped گوشه
quipping گوشه
quips گوشه
hexagon شش گوشه
corner گوشه
triquetrous سه گوشه
figuration گوشه
ears گوشه
cantle گوشه
coin=quoin گوشه
coign گوشه
polygon بس گوشه
polygons بس گوشه
agonic بی گوشه
sexangle شش گوشه شش بر
ear گوشه
quoin گوشه
cornerwise از گوشه
cornerways از گوشه
dodecagon دوازده گوشه
corner weld جوشکاری گوشه
canthus گوشه چشم
cant گوشه دار
octagonal هشت گوشه
octagon چیزهشت گوشه
octagon هشت گوشه
sequestered life گوشه نشینی
octagons چیزهشت گوشه
octagons هشت گوشه
eremitical گوشه گیر
figurate گوشه دار
eremite گوشه نشین
circumferentor گوشه سنج
triconered دارای سه گوشه
octangular هشت گوشه
cubby hole گوشه دنج
eremite گوشه گیر
multangular بسیار گوشه
point گوشه دارکردن
corner cut بریدگی گوشه
corner joint اتصال گوشه
seclusion گوشه نشینی
pentangle پنج گوشه
eremitic life گوشه نشینی
obtuse angle گوشه باز
octangle هشت گوشه
cuspidal گوشه دار
close packed hexagonal شش گوشه ای تنگچین
cloisterer گوشه نشین
angulate گوشه دار
fillet weld جوش گوشه
leeringly از گوشه چشم
lateen rig بادبان 3 گوشه
heptangular هفت گوشه
pointy گوشه دار
polygon of forces بس گوشه نیروها
polygonal بسیار گوشه
hendecagon یازده گوشه
cubby-holes گوشه دنج
cubby-hole گوشه دنج
knees سه گوشه سه راهی
unsociable گوشه نشین
pentagon پنج گوشه
tetragon چهار گوشه
pentagons پنج گوشه
knee سه گوشه سه راهی
quadrangular چهار گوشه
hermitess زن گوشه نشین
angular گوشه دار
protractors گوشه سنج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com