Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
i sort of feel sick
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
Other Matches
I appreciate your concern, but I'm fine.
خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
sequence
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
sequences
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
to nick a horse's tail
بیخ دم اسب را چاک زدن برای اینکه دم خود را بلند نگاه دارد
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
hash
الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
parity
نشانگری که نشان میدهد آیا داده بررسی پذیرش شده است یا نه یا اینکه داده پیرستی زوج یا فرد دارد
I am feeling I'll (sick).
حالم بد است
my health is tolerable
حالم بد نیست
i am out of sorts
حالم خوب نیست
iam pretty well
نسبه حالم بد نیست
edited
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
edit
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
i sat down to recover
نشستم زمین که حالم جا بیاید
He is in no condition (not fit)to work.
امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
winding
چیزی که پیچ میخورد
How are you?How do you feel?
آب وهوای اروپ؟ به حالم سا زگاز نیست
cannibals
جانوری که همجنس خود را میخورد
cannibal
جانوری که همجنس خود را میخورد
whirligig
سوسکی که روی اب چرخ میخورد
man eater
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
worriers
کسی یا چیزی که غم میخورد اندیشناک
man-eater
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
worrier
کسی یا چیزی که غم میخورد اندیشناک
man-eaters
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
i am quiet well thank you
به مرحمت شما حالم خیلی خوب است
I'm sick of that jike, cut it out, can't you?
حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
theory of epigensis
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
kill devil
طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
the hall seats one thousand
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
norfolk
یکجور نیمتنه گشادمردانه که کمر بند میخورد
diner out
کسیکه بیشتراوقات شام وناهارخودرابیرون ازخانه میخورد
reefing jacket
یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
cutworm
کرمی که گیاهان کوچک راهنگام رسیدن بکف زمین میخورد
provided he goes at once
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
or
یا اینکه
save that
جز اینکه
up to/till/until
<idiom>
تا اینکه
howbeit
با اینکه
unless
جز اینکه
the fact that
اینکه
so as to
تا
[اینکه ]
in order that
تا اینکه
in spite of the face that
اینکه
in order to ...
تا
[اینکه ]
Despite the fact that…
با وجود اینکه
in order that
برای اینکه
the reason why
دلیل اینکه
inorder to
برای اینکه
In view of the fact that … whereas …
نظر به اینکه
in view of the fact that
نظر به اینکه
instead
بجای اینکه
for
برای اینکه
as if
مثل اینکه
hent
ربودن تا اینکه
even though
ولو اینکه
forasmuch as
نظر به اینکه
than
تا اینکه بجز
insomuch
نظر به اینکه
in view of
<idiom>
به خاطر اینکه
as thought
مثل اینکه
providing
مشروط بر اینکه
whenas
بعلت اینکه
as though
مثل اینکه
whereas
نظر به اینکه
as soon as
بمحض اینکه
on the supposition that
بتصور اینکه
the reason why
علت اینکه
wherein
دراثنای اینکه
so that
برای اینکه
that's that
اینکه از این
save that
الا اینکه
notwithstanding
باوجود اینکه
so as to
برای
[اینکه]
in order to ...
برای
[اینکه]
ere
قبل از اینکه
whilst
ضمن اینکه
because
برای اینکه
pray consider my case
تمنی اینکه
to the end that
تا اینکه بقصداینکه
owing to the fact that
به واسطه اینکه
to sum up
خلاصه اینکه
instantly
به محض اینکه
to the end that
برای اینکه
on the supposition that
بخیال اینکه
owing to the fact that
نظر به اینکه
in order that he may go
برای اینکه برود
in one word
خلاصه اینکه مختصرا
not to mention ...
<idiom>
به اضافه اینکه ... است
what with
<idiom>
برای اینکه ،درنتیجه
inorder to
به خاطر اینکه برای
though
گرچه هرچند با اینکه
Not to mention the fact that …
حالا بگذریم از اینکه...
in one world
خلاصه اینکه مختصرا
as regards
با توجه به اینکه اما
not to say ...
<idiom>
به اضافه اینکه ... است
in a word
خلاصه اینکه مختصرا
in order that i may go
برای اینکه بروم
i maintain
قائل هستم به اینکه ...
as respects
با توجه به اینکه اما
there is nothing for it but to
چارهای ندارد جز اینکه
as respects ...
درباره ...
[با توجه به اینکه... ]
to be on the safe side
برای اینکه احتمال اشتباه
instead of working
بجای اینکه او کار بکند
that is no new
اینکه خبر تازهای نبود
iimmediately he saw me
بمحض اینکه مرا دید
in orders that it may beeasier
برای اینکه اسان تر شود
the instant i saw him
بمحض اینکه اورا دیدم
You are asking for it. You are sticking your neck out.
مثل اینکه تنت می خارد
whereas
بادر نظر گرفتن اینکه
adside from
صرفنظر از اینکه گذشته از این
Supposing that is the case .
بفرض اینکه اینطور باشد
much as I'd like to
<idiom>
با اینکه اینقدر دوست دارم
inadvisably
بدون اینکه صلاح باشد
instead of doing
بجای اینکه انجام بدهند
He is very primitive and uncuth .
مثل اینکه از پشت کوه آمده
Unless the contray is proved .
مگر اینکه خلافش ثابت شود
It seems I am not welcome (wanted) here.
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
You seem to expect something for good measure !
مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
irrelevantly
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
Depending on how late we arrive ...
بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
euphonically
برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
combatable
قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
incomparably
بدون اینکه نظر داشته باشد
benifit of elergy
امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
authentication
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
approves
تصور اینکه چیزی خوب است
we eat that we may live
میخوریم برای اینکه زنده باشیم
off the point
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
approve
تصور اینکه چیزی خوب است
approving
تصور اینکه چیزی خوب است
It's good to see you again.
خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
our offer to render a service
حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
unless otherwise prescibed
[by the doctor]
مگر اینکه
[پزشک]
نسخه دیگری نوشته
There is still time before I go.
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
forbid
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
qualities
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
quality
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
I am glad to see you up and about.
خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
it was beneath my notice
شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
dut of court
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
take a stand on something
<idiom>
فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
forbids
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
Unless otherwise stated .
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
hylotheism
اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
at the owner's risk
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
. Why,what was the harm?
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
checked
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
mutual terms
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
check
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
mercerize
موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
checks
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
bridge
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
adoptionism
اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
except as otherwise provided
مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
To see her
[The sight of her]
gives me a pang in my heart.
وقتی که او
[زن]
را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
opens
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
bridged
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
without lifting a finger
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
without lifting a finger
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
failures
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failure
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
polarities
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
polarity
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
humoralism
اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
think little of
<idiom>
تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
wait up for
<idiom>
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
learn to walk before yaou run.
<proverb>
قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
second-guess someone
<idiom>
حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
germtheory
فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
You wI'll fail unless you work harder .
موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
to paynize wood
چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
verified
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
checked
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
verifies
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
verify
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
high time
<idiom>
زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
a penny for your thoughts
<idiom>
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
zero
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
zeroes
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
Funstionalism
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
to garble the coinage
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
chopped
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
verifying
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
chop
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
zeros
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com