English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
as fresh as a rose <idiom> مثل هلوی پوست کنده
Search result with all words
she is a peach هلوی پوست کنده است
Other Matches
husked پوست کنده
in plain english پوست کنده
peeled پوست کنده
hulled پوست کنده
picked پوست کنده
aboveboard پوست کنده
plain ساده پوست کنده
plainest ساده پوست کنده
talk turkey <idiom> رک و پوست کنده گفتن
plainer ساده پوست کنده
make no bones about something <idiom> رک و پوست کنده گفتن
shelled almond بادام پوست کنده
plains ساده پوست کنده
ptisan گندم پوست کنده
it peels better بهتر پوست ان کنده میشود
groat بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
plainspoken صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
hominy grits ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
hominy ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
frumenty گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
clingstone هلوی خراسانی
early peaches هلوی پیش رس یازودرس
nectarines هلوی شیرین وابدار
nectarine هلوی شیرین وابدار
endermic انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skinned پوست کندن با پوست پوشاندن
skins پوست کندن با پوست پوشاندن
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning پوست کندن با پوست پوشاندن
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
peel پوست انداختن پوست
peels پوست انداختن پوست
tegumnentum پوست طبیعی پوست
chunks کنده
stocked کنده
stock کنده
stubbing کنده
blocked کنده
blocks کنده
timber کنده
stubs کنده
stubbed کنده
stub کنده
clogs : کنده
clogged : کنده
chump کنده
chumps کنده
clog : کنده
block کنده
bloc کنده
knockstone کنده
pulled کنده
graven کنده
logs کنده
anvil stock کنده
log کنده
dugout dewelling کنده
blocs کنده
chunk کنده
block aead سر کنده
bilboes کنده
leg lift and side roll کنده سرانبون
trunk کنده درخت
leg pickup کنده کشی
wooden anvil stock کنده چوب
inside sarma انواع کنده رو
rear crotch and near arm نوعی کنده رو
in intaglio بشکل کنده
glyptics کنده کاری
graving کنده کاری
trunks کنده درخت
ingraving کنده کاری
near leg and craddle کنده گوسفندانداز
plummer block کنده شفت
frankly رک وپوست کنده
plummer block کنده محور
log کنده چوب
logs کنده چوب
entry block کنده مدخل
dugouts کنده شده
dugout کنده شده
engraver کنده کار
olympic lift کنده یک چاک
near leg pickup and turnover نوعی کنده رو
logrolling کنده غلتانی
engravers کنده کار
unstuck کنده شده
building blocks کنده ساخت
building block بنا کنده
deblocking کنده شکنی
carver کنده کار
block length درازای کنده
control block کنده کنترل
deblock شکستن کنده
blockette کنده کوچک
block mark نشان کنده
stumped کنده درخت
block size اندازه کنده
stumps کنده درخت
stumping کنده درخت
stumpy پر از کنده درخت
grits جوپوست کنده
stump کنده درخت
building block کنده ساخت
building blocks بنا کنده
flump تلوتلوخوردن کنده زدن
dug in سنگر کنده شده
trunks الوار کنده چوب
stubby پراز کنده درخت
record blocking کنده یی کردن مدارک
rock hewn از کوه کنده شده
chalcogrophy کنده کاری روی مس
break ground لنگر از زمین کنده شد
trunk الوار کنده چوب
chalcographer کنده کاری روی مس
cutting chisel اسکنه کنده کاری
quarried ازکان کنده شده
loggats کنده کوچک دیرک
logged از کنده پاک شده
loggets کنده کوچک دیرک
blocked کنده مانع ورادع
blocks کنده مانع ورادع
carve کنده کاری کردن
carves کنده کاری کردن
Bluntly. Without mincing words. صاف وپوست کنده
carved کنده کاری کردن
block کنده مانع ورادع
carvings کنده کاری کردن
I had a very hard time ot it. دراینکار پوستم کنده شد
olympic lift and cross face کنده حصیر مال
intagliated کنده کاری شده
groats گندم یاجوپوست کنده
ditched ابرو کنار راه کنده
zincograph روی کنده کاری شده
point takedown with inside standing leg زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
ditch ابرو کنار راه کنده
stew in one's own juice <idiom> افتادن درچاهی که خود کنده
aweigh لنگر اززمین کنده شده
ditches ابرو کنار راه کنده
to stub a piece از کنده یاریشه پاک کردن
ivory carving کنده کاری روی عاج
sidero graphy کنده کاری روی پولاد
anchor's aweight لنگر از زمین کنده شده
The handle of the bucket has come off. دسته سطل کنده شده
ivory carving کنده کاری روی عاج
man-to-man <idiom> مستقیم یارک وپوست کنده
sawlog کنده درخت مناسب اره کردن
router ابزار کنده کاری لیسه نجاری
near leg pickup and leg block زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
To give it straight from the shoulder. مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
My buttons mave come off. تکمه های لباسم کنده شده
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
glyptics کنده کاری در روی سنگهای گران بها
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
saw yer درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
divot چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
departure end نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
These oranges peel easily. این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
straight from the shoulder <idiom> راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
olympic lift بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
logs :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
log :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
dumb well چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
a corduroy road جاده باتلاقی [که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
driven well چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
fishbone mine سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
ablate کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
backlogs کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
lithoglyptics کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
abated [سطح سنگ تراشیده شده یا کنده شده]
rind پوست
hull پوست
glume پوست
hulls پوست
integument پوست
shell پوست
rinds پوست
hides پوست
hide پوست
husks پوست
flayer پوست کن
husk پوست
neurilemma or lema پوست پی
goatskins پوست بز
stripper پوست کن
tegmen پوست
skin پوست
swanskin پوست قو
dermis پوست
cortex پوست
cortices پوست
skinner پوست کن
skinless بی پوست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com