Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
principal punishment
مجازات اصلی
Other Matches
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
punitive damages
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
penalties
مجازات
punishment
مجازات
sanction
مجازات
retribution
مجازات
castigation
مجازات
sanctioning
مجازات
penalty
مجازات
wite
مجازات
sanctioned
مجازات
reprimands
مجازات
reprimanding
مجازات
reprimanded
مجازات
reprimand
مجازات
rocket
[British E]
مجازات
sanctions
مجازات
the lash
مجازات
pains and penalties
مجازات
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
accessory punishment
مجازات تبعی
communication of punishment
ابلاغ مجازات
commutation
تخفیف مجازات
reprieval
تعلیق مجازات
castigator
مجازات کننده
punishability
قابلیت مجازات
suspended sentence
مجازات تعلیقی
criminous
مستحق مجازات
culpability
قابلیت مجازات
degradatory punishment
مجازات ترذیلی
degrading punishment
مجازات ترذیلی
deterrennt punishment
مجازات ترهیبی
reformative punishment
مجازات تادیبی
punitory
متضمن مجازات
punishment
کیفر مجازات
agravation of punishment
تشدید مجازات
punished
مجازات کردن
suspended sentences
مجازات تعلیقی
suspension of punishment
تعلیق مجازات
supplementary punishment
مجازات تکمیلی
theories of punishment
فلسفه مجازات
to death penalty
اعدام مجازات
divine legislation
تشدید مجازات
punish
مجازات کردن
punishes
مجازات کردن
severe punishment
مجازات شاق
capital punishment
اعدام مجازات
capital punishment
مجازات اعدام
absolution
انصراف از مجازات
death penalty
مجازات اعدام
punishability
مجازات کردنی
theories of punishment
اهداف مجازات
punishable
قابل مجازات
sanctioned
مجازات کردن
fasces
قدرت مجازات
culpable
قابل مجازات
sentences
حکم به مجازات
sanctions
مجازات کردن
sentencing
حکم به مجازات
sanctioning
مجازات کردن
disciplinary punishment
مجازات انضباطی
doom
حکم مجازات
deterrent punishment
مجازات ارعابی
sanction
مجازات کردن
punishable
مستحق مجازات
probation
تعلیق مجازات
sentence
حکم به مجازات
pecuniary punishment
مجازات نقدی
to get a rocket
[British E]
<idiom>
مجازات شدن
to get ticked off
[British E]
<idiom>
مجازات شدن
punishment of a minor offence
مجازات تکدیری
forfeitable
قابل مجازات
mitigation of punishment
تخفیف مجازات
pecuniary penalty
مجازات مالی
pecuniary pumishment
مجازات نقدی
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
penal code
قانون مجازات عمومی
sanction
تصدیق مجازات اقتصادی
penal codes
قانون مجازات عمومی
sanctioned
تصدیق مجازات اقتصادی
censure
مجازات
[اصطلاح روزمره]
suit the punishment to the crime
انطباق مجازات بر جرم
reproof
مجازات
[اصطلاح روزمره]
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
it is death to
مجازات 0000مرگ است
to be on probation
در دوره تعلیق مجازات
on probation
به شرط تعلیق مجازات
on probation
در دوره تعلیق مجازات
finger-wagging
مجازات
[اصطلاح روزمره]
punishable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
sanctions
تصدیق مجازات اقتصادی
commutation
تبدیل مجازات به اخف
indictable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
chargeable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
chargeable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
sanctioning
تصدیق مجازات اقتصادی
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
actionable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
reprieves
مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved
مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieving
مجازات کسی را بتعویق انداختن
probation order
دستور یا حکم تعلیق مجازات
punishes
مجازات کردن کیفر دادن
punished
مجازات کردن کیفر دادن
reprieve
مجازات کسی را بتعویق انداختن
to be on probation
در دوره تعلیق مجازات بودن
punish
مجازات کردن کیفر دادن
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
to give a suspended sentence
[British E]
حکم دوره تعلیق مجازات دادن
lynch
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
capital
قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
peine for et dure
مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to suspend somebody's sentence on probation
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to place somebody on probation
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
to be broken on the wheel
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
The culpable action may be done wilfully or by negligence.
عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
probation officer
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
immunity
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
war crimes
اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
persistent offender
مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
gallows
چوبه دار مجازات اعدام با دار
corporal punishment
کیفر بدنی مجازات بدنی
capital punishment
کیفر اعدام مجازات اعدام
impunity
معافیت از مجازات معافیت از زیان
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
foul
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
speaking with prosecutor
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
inherent
اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com