English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English Persian
reformative punishment مجازات تادیبی
Other Matches
correctional تادیبی
correctional institution موسسه تادیبی
correctional imprisonment حبس تادیبی
pnitive تادیبی مجازاتی
castigatory تادیبی مجازاتی
disciplinary تادیبی وابسته به تربیت
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
institutionalism سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
wite مجازات
the lash مجازات
castigation مجازات
sanction مجازات
sanctioned مجازات
sanctioning مجازات
pains and penalties مجازات
sanctions مجازات
punishment مجازات
reprimand مجازات
reprimanded مجازات
penalty مجازات
reprimanding مجازات
reprimands مجازات
rocket [British E] مجازات
penalties مجازات
retribution مجازات
to get a rocket [British E] <idiom> مجازات شدن
fasces قدرت مجازات
disciplinary punishment مجازات انضباطی
deterrent punishment مجازات ارعابی
deterrennt punishment مجازات ترهیبی
degrading punishment مجازات ترذیلی
divine legislation تشدید مجازات
degradatory punishment مجازات ترذیلی
communication of punishment ابلاغ مجازات
culpability قابلیت مجازات
criminous مستحق مجازات
castigator مجازات کننده
to get ticked off [British E] <idiom> مجازات شدن
commutation تخفیف مجازات
forfeitable قابل مجازات
mitigation of punishment تخفیف مجازات
suspension of punishment تعلیق مجازات
theories of punishment فلسفه مجازات
theories of punishment اهداف مجازات
to death penalty اعدام مجازات
absolution انصراف از مجازات
supplementary punishment مجازات تکمیلی
severe punishment مجازات شاق
reprieval تعلیق مجازات
agravation of punishment تشدید مجازات
pecuniary penalty مجازات مالی
pecuniary pumishment مجازات نقدی
pecuniary punishment مجازات نقدی
principal punishment مجازات اصلی
punishability مجازات کردنی
punishability قابلیت مجازات
punishment of a minor offence مجازات تکدیری
punitory متضمن مجازات
accessory punishment مجازات تبعی
sentences حکم به مجازات
punishes مجازات کردن
sentencing حکم به مجازات
punished مجازات کردن
punishable قابل مجازات
punishment کیفر مجازات
capital punishment اعدام مجازات
capital punishment مجازات اعدام
punishable مستحق مجازات
death penalty مجازات اعدام
culpable قابل مجازات
doom حکم مجازات
probation تعلیق مجازات
suspended sentences مجازات تعلیقی
suspended sentence مجازات تعلیقی
sanctions مجازات کردن
punish مجازات کردن
sanctioning مجازات کردن
sentence حکم به مجازات
sanctioned مجازات کردن
sanction مجازات کردن
penal <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
reproof مجازات [اصطلاح روزمره]
indictable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
on probation در دوره تعلیق مجازات
on probation به شرط تعلیق مجازات
to be on probation در دوره تعلیق مجازات
finger-wagging مجازات [اصطلاح روزمره]
censure مجازات [اصطلاح روزمره]
penal <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
reprieves تعلیق اجرای مجازات
penal code قانون مجازات عمومی
suit the punishment to the crime انطباق مجازات بر جرم
reprieving تعلیق اجرای مجازات
penal codes قانون مجازات عمومی
reprieved تعلیق اجرای مجازات
reprieve تعلیق اجرای مجازات
sanctioned تصدیق مجازات اقتصادی
it is death to مجازات 0000مرگ است
sanctions تصدیق مجازات اقتصادی
commutation تبدیل مجازات به اخف
sanctioning تصدیق مجازات اقتصادی
sanction تصدیق مجازات اقتصادی
punishes مجازات کردن کیفر دادن
punished مجازات کردن کیفر دادن
to be on probation در دوره تعلیق مجازات بودن
punish مجازات کردن کیفر دادن
reprieves مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieve مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieving مجازات کسی را بتعویق انداختن
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
reprieved مجازات کسی را بتعویق انداختن
lynch بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
to give a suspended sentence [British E] حکم دوره تعلیق مجازات دادن
lynched بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lictor پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
lynches بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
capital قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
peine for et dure مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to suspend somebody's sentence on probation مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to place somebody on probation مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to be broken on the wheel روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
The culpable action may be done wilfully or by negligence. عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
probation officer ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
war crimes اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
immunity به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
persistent offender مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
gallows چوبه دار مجازات اعدام با دار
corporal punishment کیفر بدنی مجازات بدنی
capital punishment کیفر اعدام مجازات اعدام
impunity معافیت از مجازات معافیت از زیان
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
fouls فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
speaking with prosecutor در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com