English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
English Persian
accessory punishment مجازات تبعی
Other Matches
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
subordinating تبعی
subordinates تبعی
subordinate تبعی
subordinative تبعی
subordinated تبعی
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
consequential loss زیان تبعی
corollary discharge تخلیه تبعی
corollary اصل تبعی
corollaries اصل تبعی
subdominant تابع تبعی
subalternation حالت تبعی
consequential damages خسارت تبعی
incidental effect اثر تبعی
underplot یک سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش توط ئه
the lash مجازات
penalties مجازات
sanctions مجازات
sanctioning مجازات
sanctioned مجازات
wite مجازات
pains and penalties مجازات
sanction مجازات
castigation مجازات
punishment مجازات
reprimanded مجازات
penalty مجازات
reprimanding مجازات
reprimands مجازات
retribution مجازات
reprimand مجازات
rocket [British E] مجازات
criminous مستحق مجازات
degradatory punishment مجازات ترذیلی
communication of punishment ابلاغ مجازات
commutation تخفیف مجازات
fasces قدرت مجازات
disciplinary punishment مجازات انضباطی
to get ticked off [British E] <idiom> مجازات شدن
deterrent punishment مجازات ارعابی
deterrennt punishment مجازات ترهیبی
degrading punishment مجازات ترذیلی
culpability قابلیت مجازات
to get a rocket [British E] <idiom> مجازات شدن
forfeitable قابل مجازات
mitigation of punishment تخفیف مجازات
absolution انصراف از مجازات
supplementary punishment مجازات تکمیلی
suspension of punishment تعلیق مجازات
theories of punishment اهداف مجازات
severe punishment مجازات شاق
reprieval تعلیق مجازات
reformative punishment مجازات تادیبی
pecuniary penalty مجازات مالی
pecuniary pumishment مجازات نقدی
pecuniary punishment مجازات نقدی
principal punishment مجازات اصلی
punishability مجازات کردنی
punishability قابلیت مجازات
punishment of a minor offence مجازات تکدیری
punitory متضمن مجازات
to death penalty اعدام مجازات
castigator مجازات کننده
divine legislation تشدید مجازات
punishment کیفر مجازات
sentencing حکم به مجازات
punishes مجازات کردن
probation تعلیق مجازات
punishable مستحق مجازات
doom حکم مجازات
punished مجازات کردن
death penalty مجازات اعدام
punishable قابل مجازات
capital punishment اعدام مجازات
culpable قابل مجازات
sentences حکم به مجازات
sanction مجازات کردن
agravation of punishment تشدید مجازات
capital punishment مجازات اعدام
suspended sentences مجازات تعلیقی
suspended sentence مجازات تعلیقی
theories of punishment فلسفه مجازات
punish مجازات کردن
sanctions مجازات کردن
sentence حکم به مجازات
sanctioning مجازات کردن
sanctioned مجازات کردن
indictable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
on probation به شرط تعلیق مجازات
to be on probation در دوره تعلیق مجازات
penal <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
finger-wagging مجازات [اصطلاح روزمره]
censure مجازات [اصطلاح روزمره]
on probation در دوره تعلیق مجازات
punishable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
reproof مجازات [اصطلاح روزمره]
reprieves تعلیق اجرای مجازات
it is death to مجازات 0000مرگ است
suit the punishment to the crime انطباق مجازات بر جرم
reprieved تعلیق اجرای مجازات
reprieve تعلیق اجرای مجازات
penal code قانون مجازات عمومی
penal codes قانون مجازات عمومی
sanction تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioned تصدیق مجازات اقتصادی
commutation تبدیل مجازات به اخف
sanctions تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioning تصدیق مجازات اقتصادی
indictable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
reprieving تعلیق اجرای مجازات
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
punished مجازات کردن کیفر دادن
reprieves مجازات کسی را بتعویق انداختن
punishes مجازات کردن کیفر دادن
to be on probation در دوره تعلیق مجازات بودن
punish مجازات کردن کیفر دادن
reprieving مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieve مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved مجازات کسی را بتعویق انداختن
to give a suspended sentence [British E] حکم دوره تعلیق مجازات دادن
lynch بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lictor پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
lynches بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
capital قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
peine for et dure مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to place somebody on probation مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to suspend somebody's sentence on probation مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to be broken on the wheel روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
probation officer ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
The culpable action may be done wilfully or by negligence. عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
immunity به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
war crimes اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
persistent offender مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
gallows چوبه دار مجازات اعدام با دار
capital punishment کیفر اعدام مجازات اعدام
corporal punishment کیفر بدنی مجازات بدنی
impunity معافیت از مجازات معافیت از زیان
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
fouled فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
speaking with prosecutor در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com