Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (22 milliseconds)
English
Persian
permit
مجاز کردن
permits
مجاز کردن
permitting
مجاز کردن
legitimised
مجاز کردن
legitimises
مجاز کردن
legitimising
مجاز کردن
legitimization
مجاز کردن
legitimize
مجاز کردن
legitimized
مجاز کردن
legitimizes
مجاز کردن
legitimizing
مجاز کردن
Search result with all words
clear
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearer
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearest
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clears
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
encroach
تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroached
تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroaches
تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
lincense or cence
مجاز کردن پروانه دادن
Other Matches
piggyback
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit
نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
authorized level of organization
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
certified
مجاز
authorized
مجاز
rated
مجاز
admissibll
مجاز
permissive
مجاز
tropologic
مجاز
legal
مجاز
permitted
مجاز
admittable
مجاز
lawful
مجاز
at liberty
مجاز
metonymy
مجاز
authorrized
مجاز
toluene
حد مجاز
authorised
مجاز
allowed
مجاز
licensable
مجاز
allowable
مجاز
licensed
مجاز
admissible
مجاز
commissioned
مجاز
permissible
مجاز
admitance
روا مجاز
complements
حد مجاز مکمل
authorized program
برنامه مجاز
authorized strength
استعداد مجاز
trope
مجاز استعاره
freeing
مجاز منفصل
complementing
حد مجاز مکمل
troplogy
مجاز گوئی
figuratively
بطور مجاز
dosing
مقدار مجاز
not allowed
غیر مجاز
authorized bank
بانک مجاز
on the house
<idiom>
مجاز درکاری
dosed
مقدار مجاز
dose
مقدار مجاز
authorized manpower
استعدادپرسنلی مجاز
safe load
بار مجاز
allowance
میزان مجاز
settings
شدت مجاز
setting
شدت مجاز
metonym
مجاز مرسل
ban item
غیر مجاز
maximum prr ermissible
مجاز حداکثر
speed limits
سرعت مجاز
tolerance limit
خطای مجاز
revocable contract
عقد مجاز
licensing hours
زمان مجاز
accredited
مجاز معتبر
doses
مقدار مجاز
justifiability
مجاز بودنی
licit
روا مجاز
unauthorized
غیر مجاز
allowances
میزان مجاز
frees
مجاز منفصل
bona fide holder
دارنده مجاز
fair game
شکار مجاز
delegation of authority
مجاز شمردن
freed
مجاز منفصل
free
مجاز منفصل
speed limit
سرعت مجاز
complemented
حد مجاز مکمل
circuit allocated use
مدارچانلهای مجاز
permissible deviation
تفاوت مجاز
idiographic
وابسته به مجاز
prescribed load
بار مجاز
permissible dosage
دوز مجاز
permissible velocity
تندی مجاز
permissibly
بطور مجاز
authorised clerk
واسطه مجاز
tolerances
خطای مجاز
authorise
مجاز نمودن
allowable cargo load
بار مجاز
contraband
غیر مجاز
height clearance
ارتفاع مجاز
tolerances
تفاوت مجاز
working stress
تنش مجاز
working load
بار مجاز
authorized allowance
سهمیه مجاز
allowable stress
تنش مجاز
bag limit
حد مجاز صید
allowed vibrations
ارتعاشهای مجاز
permissible velocity
سرعت مجاز
allowable cargo load
حداکثربار مجاز
allowable level
تراز مجاز
allowable load
بار مجاز
tolerance
خطای مجاز
permissible load
بار مجاز
tolerance
تفاوت مجاز
impermissible
غیر مجاز
complement
حد مجاز مکمل
lawfully
به طور مجاز
illicit advertising
تبلیغ غیر مجاز
ranges
مجموعه مقادیر مجاز
illigal character
دخشه غیر مجاز
authorized allowance supplies
سهمیه اماد مجاز
illigal character
کاراکتر غیر مجاز
range
مجموعه مقادیر مجاز
numbers
مجموعه مقادیر مجاز
acceptance tolerance
حد مجاز قابل قبول
maximum allowable concentration
حداکثر غلظت مجاز
maximum permissible load
بار مجاز حداکثر
number
مجموعه مقادیر مجاز
manpower cieling
حداکثرنیروی انسانی مجاز
maximum permissible voltage
ولتاژ مجاز حداکثر
allowed energy levels
ترازهای انرژی مجاز
ranged
مجموعه مقادیر مجاز
forbidden band
نوار غیر مجاز
permissible dosage
میزان داروی مجاز
allowed quantum state
حالت کوانتومی مجاز
authorized parts list
لیست قطعات مجاز
authorized parts list
سهمیه مجاز قطعات
circuit allocated use
سهمیه مدارهای مجاز
tensile stress
تنش کششی مجاز
personnel authorization
سطح پرسنلی مجاز
authorized allowance supplies
سهمیه مجاز اماد
allowable cabin load
بار مجاز هواپیما
authorized manpower
نیروی انسانی مجاز
prescribed load
بار مهمات مجاز
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
safe loads tables
جداول بارهای مجاز
tare
وزن مجاز یک فرف
eligible traffic
عبور و مرور مجاز
personnel authorization
جدول پرسنلی مجاز
security
مشخصات کاربران مجاز
table of allowance
جدول سهمیه مجاز
ratings
نحوه عملکرد مجاز
taxi stand
ماندگاه مجاز تاکسی
rating
نحوه عملکرد مجاز
licitly
بطور مجاز یا مشروع
twenty four hour charge rate
امپر مجاز باتری
pass reciever
دریافت کننده مجاز پاس
personnel ceiling
سقف استعداد مجاز پرسنلی
illicit
قاچاقی نامشروع غیر مجاز
Chartered ( certified public ) accountant .
حسابدار قسم خورده ( مجاز )
surcharge of common
استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه
overdrafts
برداشت اب بیش از اندازه مجاز
fishable
مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
overdraft
برداشت اب بیش از اندازه مجاز
peace time complement
استعداد مجاز زمان صلح
on the deck
پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
frequency tolerance
میزان تغییر مجاز فرکانس
symmetry allowed reaction
واکنش مجاز از لحاظ تقارن
authorized stockage list
لیست ذخیره انبار مجاز
open season
فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
countermining distance
فاصله مجاز بین دومین
allowable cargo load
فرفیت بار مجاز هواپیما
game fish
ماهی مجاز برای صیادی
maximum safe temperature
درجه حرارت مجاز حداکثر
butt ending
ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
peace time establishment
جدول استعداد مجاز زمان صلح
under the counter
داروی بدون نسخه وغیر مجاز
authorized
شخصی که مجاز است به دستیابی به یک سیستم
spanning
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
authorized strength of theater
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
span
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanned
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
metonym
لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
pass interference
جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
ultra vires
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
maximum
بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum permissible temperature rise
حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
doping
نیروی کاذب حاصل از داروهای غیر مجاز
spans
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
invalid
شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
invalids
شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
date of grace
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
talking is not permitted
سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
allowance for anticipated
سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
trespassed
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespasses
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespass
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
tolerances
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerance
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
trespassing
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
outside agency
شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
debt limit
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
privileged
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
accessing
مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accesses
مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accessed
مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
center of gravity limits
محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
access
مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایل های ذخیره شده
keeper
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keepers
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
trials
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trial
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
privacy
قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست
forbid
ترکیب بیت در یک کلمه کامپیوتر که طبق قوانین برنامه نویس یا طرح سیستم مجاز نیست
intermediate contingency
قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
wats
Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
forbids
ترکیب بیت در یک کلمه کامپیوتر که طبق قوانین برنامه نویس یا طرح سیستم مجاز نیست
sequence
ترتیبی که شماره کاربر, کلمه رمز و سایر کدهای مجاز وارد می شوند تابه سیستم دستیابی شود
sequences
ترتیبی که شماره کاربر, کلمه رمز و سایر کدهای مجاز وارد می شوند تابه سیستم دستیابی شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com