Dictiornary-Farsi | مجرد غیر محسوس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 81 (6 milliseconds)

English	Persian
incorporal	مجرد غیر محسوس


Other Matches

patenting	محسوس
significance	محسوس
tangibly	محسوس
phenomenally	محسوس
tangible	محسوس
sensible	محسوس
patents	محسوس
patented	محسوس
patent	محسوس
concrete	محسوس
phenomenal	محسوس
tangible property	دارائی محسوس
inappreciable	غیر محسوس
impalpable	غیر محسوس
sense datum	شیی محسوس
sensed difference	تفاوت محسوس
tangible benefit	سود محسوس
palpably	بطور محسوس یا اشکار
just noticeable difference	کمترین تفاوت محسوس
appreciably	قابل ارزیابی محسوس
appreciable	قابل ارزیابی محسوس
sensibly	بطور نمایان یا محسوس
inappreciative	غیر محسوس جزئی
insensibly	بطور غیر محسوس
jnd	کمترین تفاوت محسوس
perceivable	درک کردنی محسوس
phosphoresce	بدون گرمای محسوس
markedly	بطور برجسته یا محسوس
inappreciably	بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
feels	لمس کردن محسوس شدن
feel	لمس کردن محسوس شدن
sense datum	امر محسوس وقابل تحلیل
wifeless	مجرد
discrete	مجرد
solitary	مجرد
absolute	مجرد
absolutes	مجرد
metaphisical	مجرد
noumenon	مجرد
single	مجرد
soles	مجرد
abstracting	مجرد
abstracts	مجرد
sole	مجرد
lone	مجرد
immaterial	مجرد
bachelors	مجرد
celibate	مجرد
abstract	مجرد
unmarried	مجرد
bachelor	مجرد
overt act	عملی که در عالم خارج محسوس باشد
sweatbox	زندان مجرد
solitary confinement	زندان مجرد
bachelor	مرد مجرد
sequestered life	زندگی مجرد
bachelors	مرد مجرد
formal logic	منطق مجرد
an abstroct number	عدد مجرد
incommunicado	در حبس مجرد
incorporeal	مجرد معنوی
to melted in to another form	بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
abstract algebra	جبر مجرد [ریاضی]
on demand	به در خواست به مجرد تقاضا
bachelor quarters	منازل افراد مجرد
gradate	بتدریج و بطور غیر محسوس تغییر رنگ دادن
pluriliteral	رباعی مجردیا خماسی مجرد
abstractly	بطور مجرد بخودی خود
individuals	مجرا یا مربوط به شخص مجرد
individual	مجرا یا مربوط به شخص مجرد
is he still single?	ایا هنوزعزب یا مجرد است
lonely hearts	اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
bach	مجرد و عزب زندگی کردن
debounce	جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
cod	پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
inflationary gap	وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
imperceivable	غیر قابل ادراک غیر محسوس
the concert of europe	منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
animism	اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
tangible costs	هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی