Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
principal
مجرم اصلی
principals
مجرم اصلی
principal in the first degree
مجرم اصلی
Search result with all words
principal offender
مباشر در جرم مجرم اصلی
Other Matches
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
offenders
مجرم
convict
مجرم
criminal
مجرم
criminals
مجرم
culpable
مجرم
delinquent
مجرم
blameworthy
مجرم
delinquents
مجرم
convicted
مجرم
violaor
مجرم
offender
مجرم
convicts
مجرم
convicting
مجرم
recidivist
مجرم به عادت
recidivists
مجرم به عادت
criminate
مجرم خواندن
wrongdoers
مجرم متخلف
guilty
بزهکار مجرم
wrongdoer
مجرم متخلف
guilty
مجرم مرتکب
to be culpable for something
مجرم به چیزی بودن
pronounce quilty
مجرم قلمداد کردن
they held culplabe
اورامقصر یا مجرم شناختند
rehabilitation
اعاده حیثیت مجرم
extradite
مجرم را مسترد کردن
extradited
مجرم را مسترد کردن
requisitions
واست استرداد مجرم
requisitioning
واست استرداد مجرم
requisitioned
واست استرداد مجرم
requisition
واست استرداد مجرم
extraditing
مجرم را مسترد کردن
extradites
مجرم را مسترد کردن
conviction
محکوم یا مجرم شناخته شدن
convictions
محکوم یا مجرم شناخته شدن
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
strappado
مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
open vertict
رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
open verdict
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
pillorying
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
persistent offender
مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
preventive detention
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
mainline
اصلی
primary
اصلی
mastered
اصلی
master
اصلی
primarily
اصلی
aboriginal
اصلی
aboriginals
اصلی
germinal
اصلی
mainlining
اصلی
immanent
اصلی
ingrown
اصلی
line link
خط اصلی
main attack
تک اصلی
principle
اصلی
main deck
پل اصلی
main door
در اصلی
basic
اصلی
parent
اصلی
basics
اصلی
fundametal
اصلی
organic
اصلی
mainlining
خط اصلی
mainlines
اصلی
head
اصلی
inherent
اصلی
mainlines
خط اصلی
mainlined
اصلی
elementarily
اصلی
mainlined
خط اصلی
mainline
خط اصلی
arches
اصلی
arch-
اصلی
arch
اصلی
firsthand
اصلی
masters
اصلی
trunk
خط اصلی
trunks
خط اصلی
initial
اصلی
initialed
اصلی
initialing
اصلی
initialled
اصلی
initialling
اصلی
initials
اصلی
primitive
اصلی
main
خط اصلی
vital
<adj.>
اصلی
substantive
[essential]
<adj.>
اصلی
quintessential
<adj.>
اصلی
principal
اصلی
major
<adj.>
اصلی
principals
اصلی
essential
<adj.>
اصلی
intrinsic
اصلی
primordial
اصلی
texts
اصلی
text
اصلی
first-hand
اصلی
quintessential
اصلی
seminal
اصلی
main line
خط اصلی
main lines
خط اصلی
essentials
اصلی
main
<adj.>
اصلی
primal
اصلی
functional
اصلی
elementary
اصلی
normative
اصلی
fundamental
اصلی
main stem
خط اصلی
elemental
اصلی
essential
اصلی
cardinals
اصلی
majored
اصلی
native code
کد اصلی
major
اصلی
radicals
اصلی
cardinal
اصلی
original
اصلی
isogeny
هم اصلی
radical
اصلی
majoring
اصلی
genuine
اصلی
primes
اصلی
proto
اصلی
rudimental
اصلی
primed
اصلی
originals
اصلی
prime
اصلی
major activity
شعبه اصلی
cardinal numbers
عدد اصلی
master switch
کلید اصلی
master switches
کلید اصلی
inessential
غیر اصلی
parent company
شرکت اصلی
inessentials
غیر اصلی
prime mover
محرک اصلی
main roads
راه اصلی
cardinal number
عدد اصلی
crown cornice
قرنیز اصلی
original map
نقشه اصلی
original language
زبان اصلی
master console
پیشخوان اصلی
original data
داده اصلی
headquarters
شعبه اصلی
master data
دادههای اصلی
crown cornice
کتیبه اصلی
parenchyma
جرم اصلی
source language
زبان اصلی
prime movers
محرک اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com