Dictiornary-Farsi | مجزا از | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 128 (2 milliseconds)

English	Persian
apartfrom	مجزا از


Search result with all words

several	مجزا
half	مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
word	موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
worded	موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
string	سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
pitch	وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitches	وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
fan	کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanned	کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanning	کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fans	کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
character	یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters	یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
micro	ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
micros	ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
abstract	مجزا کردن
abstracting	مجزا کردن
abstracts	مجزا کردن
universal	مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
register	ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
registering	ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
registers	ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
item	یک چیز مجزا در بین چندین چیز
items	یک چیز مجزا در بین چندین چیز
stereo	صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereos	صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereophonic	صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
lone	مجزا ومنفرد
cell	تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
cells	تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
abstracted	مجزا
apart	مجزا غیرهمفکر
microprocessor	قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
microprocessors	قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
distinct	مجزا
highlight	حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlighted	حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlights	حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
isolate	مجزا کردن
isolates	مجزا کردن
isolating	مجزا کردن
separate	مجزا جدا جدا کردن
separate	مجزا کردن
separated	مجزا جدا جدا کردن
separated	مجزا کردن
separates	مجزا جدا جدا کردن
separates	مجزا کردن
facility	ساختمان بزرگ مجزا
step	واحد مجزا
stepping	واحد مجزا
discrimination	حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
separable	مجزا
isle	مجزا کردن
isles	مجزا کردن
insulate	مجزا کردن روپوش دار کردن
insulate	با عایق مجزا کردن
insulate	جدا کردن مجزا کردن
insulates	مجزا کردن روپوش دار کردن
insulates	با عایق مجزا کردن
insulates	جدا کردن مجزا کردن
insulating	مجزا کردن روپوش دار کردن
insulating	با عایق مجزا کردن
insulating	جدا کردن مجزا کردن
distinguishing	مجزا
bead	بخش کوچکی از برنامه که برنامه یک کار مجزا به کار می رود
beads	بخش کوچکی از برنامه که برنامه یک کار مجزا به کار می رود
discrete	مجزا
can	هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
canning	هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
cans	هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
abstractedly	بطور مجزا
acheval	ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
canalization	به صورت مجزا دراوردن
caption code	رمز نویسی با متن مجزا
comma delimited file	فایل مجزا توسط واوک یاویرگول
comparmentalize	به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
continuous tone image	تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
cut sheet feeder	تغذیه کننده کاغذ مجزا
decollate	مجزا کردن
decollate	جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
decollator	ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
disassemble	مجزا کردن
discrete packets	بستههای مجزا
discrete particle	ذره مجزا
discrete source	چشمههای مجزا
discrete values	مقادیر مجزا
discretely	بطور مطلق یا مجزا
disjunct	مجزا
ditinct	مجزا
draw off	جدا کردن مجزا کردن
free standing columns	ستونهای مستقل یا مجزا
garrison house	پادگان مجزا
indiscrete	غیر مجزا
individ	بطور مجزا شخصا
individual controls	کنترلهای مجزا
individual units	یکانهای منفرد یا مجزا
individuate	مجزا کردن جدا کردن
isolated double bond	پیوند دوگانه مجزا
knock down	مجزا
knock down	مجزا کردن
Other Matches

spot footing	پی مجزا
single line	خط مجزا
free-standing	مجزا
detached	ستون مجزا
unit assembly	یک قطعه مجزا
separate sewer	شبکه مجزا
separate loading	مهمات مجزا
single line	ردیف مجزا
separate ammunition	مهمات مجزا
semidetached	نیمه مجزا
seclude	مجزا کردن
separate loading	مجزا پرشونده
unit assembly	یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
matrix isolation spectroscopy	طیف بینی مجزا شده درماتریس
scalar	مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
trivial segmentation	ذخیره شدن هر قلم داده در یک قطعه مجزا
sue and losse part	عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
packet switching	ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
ante-chapel	[قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
texel	مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
multipropellant	سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
red, green, blue	سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
pixel	کوچکترین واحد مجزا یا نقط ه از صفحه نمایش که رنگ و شدت نور آن قابل کنترل باشد
scalar	نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
ten key pad	مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
split unit	یکان جدا شده یا مجزا شده
saddle bag	خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]

apartfrom

مجزا از