Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (7 milliseconds)
English
Persian
antique statue
مجسمه عتیقه
Other Matches
statuesque
شبیه مجسمه سبک مجسمه
antique
عتیقه
antiques
عتیقه
antiquary
عتیقه شناس
pothunter
تاجر عتیقه
antique dealer
عتیقه فروش
antiquarian
عتیقه شناس
relic
عتیقه یادگار
relics
عتیقه یادگار
antiquaries
عتیقه شناس
curio
چیزغریب عتیقه
curios
چیزغریب عتیقه
antique shop
فروشگاه اشیاء عتیقه
reliquaries
محفظه عتیقه باقیمانده
reliquary
محفظه عتیقه باقیمانده
dating rugs
[antique]
فرش عتیقه
[قدیمی]
bric-a-brac
[اشیا عتیقه و هنری کوچک]
cognoscente
متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
Are there any antiquities here?
آیا اینجا آثار باستانی
[اشیا عتیقه و جاهای قدیمی]
وجود دارد؟
statue
مجسمه
image
مجسمه
statues
مجسمه
sculptor work
مجسمه
image
مجسمه
images
مجسمه
acropodium
پایهء مجسمه
sculpturesque
شبیه مجسمه
statue of liberty
مجسمه ازادی
entablement
سکوی مجسمه
sphinxes
مجسمه ابوالهول
statuette
مجسمه کوچک
sculpture
مجسمه سازی
imagery
شکل و مجسمه
statuettes
مجسمه کوچک
images
مجسمه شکل
sphinx
مجسمه ابوالهول
image
مجسمه شکل
plaster of Paris
گچ مجسمه سازی
footpath
پایه مجسمه
footpaths
پایه مجسمه
mannequin
مجسمه چوبی
mannequins
مجسمه چوبی
statuary
مجسمه سای
sculptures
مجسمه سازی
plinths
ازاره پایه مجسمه
waxwork
مجسمه سازی ازموم
waxworks
مجسمه سازی ازموم
idol
خدای دروغی مجسمه
pedestal
پایه مجسمه شالوده
plinth
ازاره پایه مجسمه
banderol
[نوار تزئینی مجسمه]
pedestals
پایه مجسمه شالوده
sculptors
مجسمه ساز حجار
figurine
مجسمه سفالین رنگی
socle
پایه ستون یا مجسمه
foliate mask
صورت مجسمه انسان
figurin
مجسمه سفالین رنگی
figurines
مجسمه سفالین رنگی
banderole
[نوار تزئینی مجسمه]
plastic
پلاستیک مجسمه سازی
sculptress
مجسمه ساز حجار
caryatid
ستونی که مجسمه زن باشد
busted
مجسمه نیم تنه
muscling
در پیکرنگاری و مجسمه سازی
bust
مجسمه نیم تنه
sculptor
مجسمه ساز حجار
entablement
صفحه زیر مجسمه
busting
مجسمه نیم تنه
taille
شکل وساخت مجسمه
insculp
مجسمه سازی کردن
busts
مجسمه نیم تنه
statuesque
خوش هیکل مجسمه وار
busted
مجسمه نیم تنه بالاتنه
pedestal
پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
statuary
مجسمه ساز هیکل تراشی
telamon
ستونی که مجسمه مرد باشد
busting
مجسمه نیم تنه بالاتنه
busts
مجسمه نیم تنه بالاتنه
bust
مجسمه نیم تنه بالاتنه
pedestals
پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
sculpturesque
ساخته شده بشکل مجسمه
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
paris doll
مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
caster for pedestal
چرخ پایه
[میز یا مجسمه یا چراغ]
acroter
انتهای پایهء مجسمه کنگرههای زینتی عمارات
the statue was well niched
مجسمه خوب در دیوارجا داده شده بود
cynocephalus
[مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
corpe
[برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
corp
[برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
Liberty
[مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
figure head
مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند
[رئیس پوشالی]
acrolithus
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolith
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
criosphinx
ابوالهول
[مجسمه ابوالهول در مصر باستان]
abbazzo
مدل ساختمان مدل مجسمه
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
half length
تصویر نیم تنه مجسمه نیم تنه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com