English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
legislation مجلس مقننه قانون لازم الاجرا
Other Matches
legislative council هیئت عالی مقننه در انگلیس مجلس مقننه
membership of legislative assembly عضویت مجلس مقننه
statehouses مجلس مقننه ایالتی
bicameral دارای دو مجلس مقننه
statehouse مجلس مقننه ایالتی
imperative لازم الاجرا
imperatives لازم الاجرا
absolute <adj.> لازم الاجرا
indispensable <adj.> لازم الاجرا
inalienable <adj.> لازم الاجرا
indispensable لازم الاجرا
inevitable <adj.> لازم الاجرا
enforceable لازم الاجرا
unalterable <adj.> لازم الاجرا
binding لازم الاجرا
bindings لازم الاجرا
unalienable <adj.> لازم الاجرا
enforceable document سند لازم الاجرا
house of delegates مجلس مقننه مقدماتی ویرجینیا ومریلند
pocket judgment سند قطعی لازم الاجرا
self execuiting دارای ماده لازم الاجرا
unicameral دارای یک مجلس مقننه سیستم پارلمانی یک مجلسی
bindings لازم الاجرا لازم
binding لازم الاجرا لازم
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
an act of parliament قانون مجلس
land tag مجلس قانون گذاری پروس لاندتاک
house of assembly مجلس درجه دوم قانون گذاری
congressman عضو کنگره یا مجلس قانون گذاری امریکا
congressmen عضو کنگره یا مجلس قانون گذاری امریکا
copyright عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
copyrights عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
lobby تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
religiosity مجلس عبادت مجلس مذهبی
possession money حق الاجرا
legislative مقننه
legislatrix مقننه
legislatress مقننه
legislative assembly هیات مقننه
legislatures هیئت مقننه
legislature هیات مقننه
legislative power قوه مقننه
legislatures قوه مقننه
legislatures هیات مقننه
the legislative قوه مقننه
legislature قوه مقننه
legislature هیئت مقننه
d , top concept تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
electoral term دوره مقننه [سیاست]
parliamentary term دوره مقننه [سیاست]
legislative periode دوره مقننه [سیاست]
suspend موقوف الاجرا کردن معلق
suspending موقوف الاجرا کردن معلق
suspends موقوف الاجرا کردن معلق
legislators شارع عضو هیات مقننه
legislator شارع عضو هیات مقننه
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
canons قانون کلی قانون شرع
canon قانون کلی قانون شرع
say's law قانون سی . براساس این قانون
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
RISC طراحی CPU که مجموعه دستورات آن حاوی دستورات سریع الاجرا وساده است که نوشتن برنامه را مشکلتر ولی سریعتر میکند
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
sessions مجلس
parliaments مجلس
mandated مجلس
session مجلس
mandates مجلس
mandating مجلس
mandate مجلس
comitia مجلس
parliament مجلس
to hold a meeting مجلس
house مجلس
housed مجلس
houses مجلس
assembly مجلس
convocation مجلس
convocations مجلس
legislatures مجلس
legislature مجلس
congresses انجمن مجلس
songfest مجلس اواز
speaker of parliament رئیس مجلس
commemorating مجلس یاداوری
commemorate مجلس یاداوری
responsions مجلس منافره
council شورا مجلس
levee مجلس پذیرایی
orgies مجلس عیش
scenography مجلس سازی
commemorated مجلس یاداوری
commemorates مجلس یاداوری
the fifteenth parliament مجلس پانزدهم
congress انجمن مجلس
House of Commons مجلس مبعوثان
House of Lords مجلس اعیان
statehouses مجلس ایالتی
statehouse مجلس ایالتی
wassail مجلس میخواری
parliamentary هواخواه مجلس
House of Commons مجلس عوام
Eucharist مجلس سپاسگزاری
the parliament is sitting مجلس منعقداست
candidates کاندیدای مجلس
candidate کاندیدای مجلس
House of Representatives مجلس نمایندگان
assemblyman عضو مجلس
assemblymen عضو مجلس
Member of Parliament نماینده مجلس
Member of Parliament وکیل مجلس
Members of Parliament نماینده مجلس
Members of Parliament وکیل مجلس
Eucharists مجلس سپاسگزاری
House of Representatives مجلس مبعوثان
to open parliament مجلس را گشودن
legislative assembly مجلس قانونگذاری
federal council مجلس متحده
chamber of deputies مجلس نمایندگان
commemoration مجلس تذکر
commemorations مجلس تذکر
formal dance مجلس رقص
general assembly مجلس عوام
option of meeting place خیار مجلس
house of assembly مجلس ایالتی
european essembly مجلس اروپا
councils شورا مجلس
national assembly مجلس ملی
ball مجلس رقص
membership of the parliament وکالت مجلس
consultative assembly مجلس شورا
constituent assembly مجلس موسسان
consmtituent assembly مجلس موسسان
ecclesia مجلس سیاسی
obit مجلس ترحیم
proceedings of the parliament مذاکرات مجلس
Senate مجلس سنا
processionize صورت مجلس
Upper Houses مجلس سنا
Upper House مجلس لردها
prorogation of parliament تعطیل مجلس
proces verbal صورت مجلس
Upper Houses مجلس لردها
Upper House مجلس سنا
curia مجلس سنای روم
cross bench نیمکت بیطرفان در مجلس
to open parliament مجلس راافتتاح کردن
hen parties مجلس رقص زنانه
hen party مجلس رقص زنانه
peering عضو مجلس اعیان
peered عضو مجلس اعیان
symposiums مجلس مذاکره دوستانه
the parliament is up مجلس تعطیل است
the upper house مجلس اعیان یا لردها
peer عضو مجلس اعیان
To pass a bI'll through parliament . لایحه یی را از مجلس گذراندن
symposium مجلس مذاکره دوستانه
symposia مجلس مذاکره دوستانه
member of the parliment عضو مجلس قانونگذاری
committee کمیسیون مجلس مشاوره
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
senator عضو مجلس سنا
shindig مجلس انس ورقص
shindigs مجلس انس ورقص
constituent عضو مجلس موسسان
got through (the bill got through the ma لایحه از مجلس گذشت
the bill got throught the majlis لایحه از مجلس گذشت
floor leader رهبر فراکسیونهای مجلس
federal council مجلس دولت متحده
senators نماینده مجلس سنا
committees کمیسیون مجلس مشاوره
parliaments مجلس شورا پارلمان
legislative assembly مجلس شورای ملی
House of Commons مجلس عوام انگلیس
parliament مجلس شورا پارلمان
senator نماینده مجلس سنا
senators عضو مجلس سنا
musicale مجلس ساز و اواز
shindy مجلس انس ورقص
riksdag مجلس قانونی سوئد
constituents عضو مجلس موسسان
speakership مقام ریاست مجلس
bouleuterion [مجلس سنا در یونان]
executive council [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
powwow مجلس انس پر سر وصدا
commemoration مجلس یاجشن یادبود
assemblymen عضو مجلس قانونگذاری
commemorations مجلس یاجشن یادبود
assemblyman عضو مجلس قانونگذاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com