Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
bank
مجموعهای از وسایل مشابه
banks
مجموعهای از وسایل مشابه
Other Matches
encoding
روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
communication
مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
fanned
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
banks
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
coroutine
دستورالعمل اتصال مجموعهای از ورودی ها به مجموعهای از خروجی ها
directory
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directories
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
corpuses
مجموعهای از نوشتجات
circuitry
مجموعهای از مدارها
corpus
مجموعهای از نوشتجات
florilegium
مجموعهای از گلها
log
ضبط مجموعهای از عملیات
logs
ضبط مجموعهای از عملیات
blocks
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
blocked
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
microsequence
مجموعهای از ریز دستورات
minimax
می نیمیم مجموعهای ازماکزیمم ها
block
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
miscellany
مجموعهای از مطالب گوناگون
maximin
ماکزیمم مجموعهای ازمینیمم ها
aggregate
مجموعهای از اشیا داده
aggregates
مجموعهای از اشیا داده
string
اتصال مجموعهای از رشته ها به هم
statement
به مجموعهای از مابارات دستوری
sequence
مجموعهای از ارقام دودویی
belly series
مجموعهای از روشهای حمله
sequences
مجموعهای از ارقام دودویی
statements
به مجموعهای از مابارات دستوری
miscellanies
مجموعهای از مطالب گوناگون
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
batch costing
تعیین هزینه مجموعهای ازکالا
valid
درست , طبق مجموعهای قوانین
plots
بر پایه اطلاعات به صورت مجموعهای از مختصات
standardize
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
conformed
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conform
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
chain
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
standardizes
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardising
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
extends
مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
extending
مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
formulas
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
extend
مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
standardises
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
combination
مجموعهای از اعداد که یک قفل را باز می کنند
plot
بر پایه اطلاعات به صورت مجموعهای از مختصات
plotted
بر پایه اطلاعات به صورت مجموعهای از مختصات
conforms
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conforming
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
standardizing
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
chains
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
organon
سبک علمی مجموعهای از عقایدعلمی ومدون
formula
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
standardised
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
collections
1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
collection
1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
quasi
مشابه
lossy compression
مشابه 6-23
alike
<adj.>
مشابه
resembling
<adj.>
مشابه
related
<adj.>
مشابه
akin
<adj.>
مشابه
like
<adj.>
مشابه
analogous
مشابه
homogeneous
مشابه
elementary
مشابه
similar
<adj.>
مشابه
semblable
مشابه
allo
مشابه
corresponding
مشابه
similar
مشابه
compliant
وسیلهای که به مجموعهای از استانداردهای مشخص تط بیق میشود
keypad
مجموعهای از کلیدهای خاص برای کاربرد مشخص
column
مجموعهای از حروف که یک زیر دیگر چاپ میشود
group
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
columns
مجموعهای از حروف که یک زیر دیگر چاپ میشود
suite
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
group
مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
groups
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
groups
مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
destinations
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
destination
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
library
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
diagnostic
کامپیوتری که مجموعهای برنامههای تشخیص را اجرا کند.
libraries
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
suites
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
patterns
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
pattern
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
synthesises
مشابه 9821
synthesising
مشابه 9821
synthesize
مشابه 9821
synthesized
مشابه 9821
designs
مشابه 2979
GUI
مشابه 4601
bridging
مشابه 1361
congener
مشابه متجانس
synthesizing
مشابه 9821
synthesised
مشابه 9821
EMI
مشابه 3541
identical
دقیقا مشابه
epileptiform
مشابه صرع
epileptoid
مشابه صرع
gaps
مشابه 4490
gap
مشابه 4490
design
مشابه 2979
EXNOR
مشابه 3826
decoding
مشابه 2860
encryption
مشابه 3631
synthesizes
مشابه 9821
similarly
بطور مشابه
organize
مشابه 7186
organising
مشابه 7186
organises
مشابه 7186
user
مشابه 10322
printed
مشابه 7861
kips
مشابه 5677
induction
مشابه 5128
slew
مشابه 9308
users
مشابه 10322
organizes
مشابه 7186
ultra-
مشابه 10327
cal
مشابه 1502
incorrectly
مشابه 5078
prints
مشابه 7861
print
مشابه 7861
manipulation
مشابه 6208
organizing
مشابه 7186
storage
مشابه 9641
inductions
مشابه 5128
window
مشابه 10682
equalling
مشابه بودن
equals
مشابه بودن
exclusive
مشابه 3824
decryption
مشابه 2871
rounding
مشابه 8762
look-alikes
برنامه مشابه
look-alike
برنامه مشابه
look alike
برنامه مشابه
correspound
مشابه بودن
equalled
مشابه بودن
equivalent
برابر مشابه
bracket
مشابه 1329
equivalents
برابر مشابه
equal
مشابه بودن
equaled
مشابه بودن
breakdowns
مشابه 1352
equaling
مشابه بودن
breakdown
مشابه 1352
assonant
مشابه یا متجانس
Arabic
شکل مشابه ...
MByte
مشابه 6304
status
مشابه 9596
registers
مشابه 8481
word
مشابه 10721
worded
مشابه 10721
in the same boat
<idiom>
درشراطی مشابه
peripheral
مشابه 7489
electronic
مشابه 3510
least significant digit
مشابه 5781
in kind
<idiom>
به طریقی مشابه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com