English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
ice time مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
Other Matches
stroke play مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
senior مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
two person zero sum game بازی دو نفره با مجموع صفر
hand بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
handing بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
quadrangular meet مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
cup of coffeen شرکت کوتاه بازیگر کم تجربه در مسابقه
three ball مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
ladder tournament مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
disqualification اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualifications اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
adjudicate تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
to play up to another actor بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
man down بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
scorecard کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
slanted بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slants بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
handball بازی بین دو تیم هفت نفره با شش بازیگر ویک دروازه بان
slant بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
scorecards کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
statue of liberty play بازی تهاجمی از بازیگر گوش که با بلندکردن دست خودحریف را گول می زند
plays شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
played شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
playing شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
play شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
bouts یک دور مسابقه یا بازی
bout یک دور مسابقه یا بازی
bowls مسابقه وجشن بازی بولینگ
Shall we play a game of cards? یک مسابقه ورق با هم بازی بکنیم؟
slaloms مسابقه سرعت اسکی بازی
slalom مسابقه سرعت اسکی بازی
bowl مسابقه وجشن بازی بولینگ
director مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
directors مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
mat زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mats زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
yips هیجان و نگرانی از فشارروحی مسابقه که باعث بازی غلط میشود
polo بازی یا مسابقه چوگان بین دو تیم چهارنفره و شش زمان 5/7 دقیقهای
distances مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distance مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
residual sum of squares مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
double footed بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
sum of squares of regression مجموع مربعات رگرسیون مجموع مجذورات رگرسیون
regression sum of squares مجموع مجذورات رگرسیون مجموع مربعات رگرسیون
skull practice کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligan مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
selling plater اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
bucket جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
match play مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
derrick دریک
in an instant دریک ان
derricks دریک
sedentary مقیم دریک جا
en bloc دریک بلوک
standing derrick دریک ثابت
on one occasion دریک موقع
in an instant دریک لحظه
swinging derrick دریک گردان
on a par دریک تراز
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
summation مجموع
totalling مجموع
ensembles مجموع
sum مجموع
ensemble مجموع
totals مجموع
amount مجموع
sums مجموع
lump مجموع
sum total مجموع
over all مجموع
totaled مجموع
total مجموع
lumped مجموع
lumps مجموع
totalled مجموع
totaling مجموع
aline دریک رشته قراردادن
partly نسبتا دریک جزء
somewheres یک جایی دریک محلی
run in the family/blood <idiom> دریک سطح بودن
beside دریک طرف بعلاوه
somewhere یک جایی دریک محلی
rub elbows/shoulders <idiom> دریک سطح بودن
pitcherful انچه دریک سبوجابگیرد
out of step <idiom> دریک گام نبودن
sum of products مجموع حاصلضرب
sum of squares مجموع مربعات
sum of squares مجموع مجذورات
totality تمامیت مجموع
anecdotage مجموع حکایات
iambus وتد مجموع
pentachord مجموع پنج نت
totyality جمع مجموع
iamb وتد مجموع
tercet مجموع سه چیز
logic sum مجموع منطقی
altogether همگی مجموع
sideways sum مجموع جانبی
modulo two sum مجموع به پیمانه دو
check sum مجموع مقابلهای
summated ratings مجموع درجه ها
triad مجموع سه چیز
checksum مجموع مقابلهای
rootage مجموع ریشه ها
triads مجموع سه چیز
summation مجموع یابی
ledger bait که دریک جا روی نگاه دارند
textbooks کتاب اصلی دریک موضوع
coincide دریک زمان اتفاق افتادن
textbook کتاب اصلی دریک موضوع
pent up دریک جا نگاه داشته شده
coincided دریک زمان اتفاق افتادن
in a crack دریک چشم بهم زدن
batch مقدار نان دریک پخت
chorus girls زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
batches مقدار نان دریک پخت
coincides دریک زمان اتفاق افتادن
capful انچه دریک کلاه جابگیرد
fascia plate تابلوی مقابل دریک وسیله
easy does it <idiom> دریک چشم بهم زدن
have one's ass in a sling <idiom> دریک وضع نا مساعد بودن
text book کتاب اصلی دریک موضوع
coinciding دریک زمان اتفاق افتادن
collinear دریک خط مستقیم واقع شونده
coincident واقع شونده دریک وقت
colocate دریک مکان قرار دادن
polynya منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
polynia منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
chorus girl زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
aligns دریک ردیف قرار گرفتن
cartful انچه دریک گاری جا بگیرد
align دریک ردیف قرار گرفتن
aligned دریک ردیف قرار گرفتن
aligning دریک ردیف قرار گرفتن
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
mass diagram منحنی مجموع بدهها
baronage مجموع بارونها و نجبا
series مجموع یک دنباله [ریاضی]
sum of squares of residual مجموع مربعات باقیمانده
imbic دارای وتد مجموع
sewerage مجموع مجرای فاضلاب
fore and aftring مجموع بادبانهای کشتی
alpine combined مجموع مسابقههای الپاین
sum of the terms of an infinite sequence مجموع یک دنباله [ریاضی]
iambic وابسته به وتد مجموع
aggregate مجموع جمع کردن
vocabularies مجموع لغات یک زبان
cordage مجموع طنابهای کشتی
bureaucracies مجموع گماشتگان دولتی
aggregates مجموع جمع کردن
bureaucracy مجموع گماشتگان دولتی
total search result مجموع نتیجه جستجو
toting جمع کردن مجموع
vocabulary مجموع لغات یک زبان
totes جمع کردن مجموع
toted جمع کردن مجموع
tote جمع کردن مجموع
concurrent دریک وقت واقع شونده موافق
docking ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
gyle مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
palmful انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
hinge joint مفصلی که دریک سطح حرکت کند
gigahertz فرکانس یک بیلیون دفعه دریک ثانیه
pointsman عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
total deformation مجموع تمام تغییر شکلها
rigging مجموع طناب و بادبانهای کشتی
gear مجموع چرخهای دنده دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com