Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (2 milliseconds)
English
Persian
permanent insane
مجنون دائمی
Other Matches
standing order
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
retainers
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
moon mad
مجنون
lunatic
مجنون
insane
مجنون
lunatics
مجنون
maniac
مجنون
maniacs
مجنون
moonsick
مجنون
crazy
مجنون
craziest
مجنون
demented
مجنون
crazier
مجنون
starkers
مجنون
amok
مجنون
foolish
مجنون
weeping willows
بید مجنون
weeping willow
بید مجنون
periodical insane
مجنون ادواری
loco
مجنون دیوانه
receivers
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receiver
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
ceaseless
دائمی
constant
دائمی
continous
دائمی
constants
دائمی
sequential
دائمی
permanent
دائمی
first string
دائمی
standing
دائمی
perennials
دائمی
perennial
دائمی
permanent color
رنگ دائمی
permanent magnet
اهنربای دائمی
permanent load
بار دائمی
permanent way
مسیر دائمی
permanent income
درامد دائمی
permanent hardness
سختی دائمی
persistent inflation
تورم دائمی
permanent fault
عیب دائمی
permanent consumption
مصرف دائمی
permanent saving
پس انداز دائمی
permanent storage
انباره دائمی
permanent storage
انبارش دائمی
steady state
حالت دائمی
standing army
ارتش دائمی
regular salary
حقوق دائمی
regular army
ارتش دائمی
sustained speed
سرعت دائمی
premanent way
خط ثابت خط دائمی
steady flow
جریان دائمی
permanent tooth
دندان دائمی
permanent structures
ساختمانهای دائمی
permanent store
انباره دائمی
permanent storage
حافظه دائمی
standing committee
کمیته دائمی
creep limit
حد انبساط دائمی
permanent
دائمی ماندنی
continous operation
کار دائمی
continous running
گردش دائمی
permanent error
خطای دائمی
continous earth
زمین دائمی
consistent flow
جریان دائمی
continous rolling
نورد دائمی
permanent
سیر دائمی
continous cycle
گردش دائمی
everlasting
همیشگی دائمی
eternal
بی پایان دائمی
constant power
توان دائمی
continual
دائمی همیشگی
costant load
بار دائمی
fatigue bending test
ازمایش خمش دائمی
continous heating furnace
کوره حرارتی دائمی
permanent magnet steel
فولاد اهنربای دائمی
continous conveyor
بالابر دائمی و ثابت
continous anealing furnace
کوره ملتهب دائمی
continous milling machine
دستگاه فرز دائمی
perpetual motion machine
ماشین خودکار دائمی
sustained short circuit
اتصال کوتاه دائمی
permanent residence permit
جواز اقامت دائمی
indefinite leave to remain
[British E]
جواز اقامت دائمی
fereter
[معابد دائمی در کلیساها]
fatigue bending machine
دستگاه خمش دائمی
continous traction
نیروی کشش دائمی
cruising speed
سرعت دائمی اتومبیل
continuous rain
بارش باران دائمی
keelboat
قایق با تیر دائمی کف
continous strand furnace
کوره رشتهای دائمی
continous mixer
مخلوط کننده دائمی
continous tinning line
تاسیسات قلع کاری دائمی
perpetuates
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated
دائمی کردن جاودانی ساختن
continous casting plant
تاسیسات ریخته گری دائمی
perpetual stock record
سابقه دائمی موجودی انبار
continous rod mill
دستگاه نورد سیم دائمی
perpetuate
دائمی کردن جاودانی ساختن
engramme
تحولات دائمی هسته سلول
engram
تحولات دائمی هسته سلول
perennially
بطور ماندگاریا دائمی همیشه
alternating stress
تنش نوسان دار دائمی
continous casting method
روش ریخته گری دائمی
perpetuating
دائمی کردن جاودانی ساختن
mandate
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
mandate
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
permanent emplacement
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
permanent income hypothesis
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
permafrost
لایه منجمد دائمی اعماق زمین
weeping willow design
طرح بید مجنون
[الهام گرفته شده از درخت بید مجنونی که خصوصا در فرش های قاب قابی و چهار محال استفاده می شود.]
alnico
الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
hallucinosis
حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
engramme
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
engram
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
cross to bear/carry
<idiom>
رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
flag station
جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
thefts
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
theft
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
tenant in fee simple
متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
presidium
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
continous immersion test
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
perpetual inventory
فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
air pollution monitoring
مراقبت دائمی الودگی هوا فرابینی الودگی هوا
perpetual bonds
اوراق قرضه بدون مدت اوراق قرضه دائمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com