Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
fallout prediction
محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
Other Matches
rainout
ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
fallout
ریزش اتمی
fallout pattern
نمونه ریزش اتمی
residual
مربوط به ریزش اتمی
clean weapon
جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
fallout wind vector plot
طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
moderator lamp
چراغی که ریزش نفت انرامیتوان میزان کرد
spilled
ریزش
spill
ریزش
outflow
ریزش
on the fly
ریزش
fallout
ریزش
coryza
ریزش
spilling
ریزش
outflows
ریزش
perfusion
ریزش
overflown
ریزش
infusion
ریزش
defluxion
ریزش
infusions
ریزش
depilation
ریزش مو
sprays
ریزش
spills
ریزش
spray
ریزش
gush
ریزش
disembogue
ریزش
inpouring
ریزش
fox evil
ریزش مو
pour
ریزش
flux
ریزش
log chute
ریزش
poured
ریزش
pouring
ریزش
chutes
ریزش
sprinkles
ریزش نم نم
sprinkled
ریزش نم نم
sprinkle
ریزش نم نم
disemboguement
ریزش
gushed
ریزش
effusions
ریزش
effusion
ریزش
disengorgement
ریزش
gushes
ریزش
drencher
اب ریزش
catarrh
ریزش
chute
ریزش
precipitation
ریزش
pours
ریزش
afflux
ریزش
abscission
ریزش
overflows
ریزش
overflowed
ریزش
calvities
ریزش مو
overflow
ریزش
swoop
[on]
ریزش
[سر]
influx
ریزش
landslide
ریزش
landslides
ریزش
rheumatism
ریزش
diffusion
ریزش
affluxion
ریزش
spraying
ریزش
inset
: ریزش
insets
: ریزش
sprayed
ریزش
come down
ریزش
influxes
ریزش
chuct
ریزش
affusion
ریزش
psilosis
ریزش مو
affution
ریزش
fallout contours
خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
flow side
ریزش در شیب
chutes
ریزش با سقوط
insti
ریزش تدریجی
snowfall
برف ریزش
inflow
ریزش درونی
flush pipe
لوله ریزش
chute
ریزش با سقوط
snowfalls
برف ریزش
gleet
ریزش مخاط
lopecia
ریزش مو
[پزشکی]
instillation
ریزش تدریجی
slump
افت ریزش
slumped
افت ریزش
downfall
انحطاط ریزش
pouring spout
ناودان ریزش
pouring platform
سطح ریزش
pouring nozzle
شیپوره ریزش
outpour
بیرون ریزش
pouring gate
دریچه ریزش
pouring cup
قاشق ریزش
over flow
طغیان ریزش
ptyalism
ریزش خیو
mucorrhea
ریزش مخاط
rate of pouring
سرعت ریزش
slumping
افت ریزش
slumps
افت ریزش
intinction
ریزش القاء
lachrymation
ریزش اشک
landslide
ریزش خاک
outpourings
بیرون ریزش
outpouring
بیرون ریزش
income
ریزش فهور
splotch
ریزش یا پاشیدن
pour point
نقطه ریزش
landfalls
ریزش زمین
castability
قابلیت ریزش
fail out
ریزش کردن
loss of hair
ریزش مو
[پزشکی]
splashes
صدای ریزش
splash
صدای ریزش
pourability
قابلیت ریزش
drip loop
حلقه ریزش اب
baldness
ریزش مو
[پزشکی]
alopecia
ریزش مو
[پزشکی]
hair loss
ریزش مو
[پزشکی]
landfall
ریزش زمین
epiphora
اشک ریزش
drop inlet
دریچه ریزش
drop manhole
دهانه ریزش
splashing
صدای ریزش
downcome
انحطاط ریزش
slides
سراشیبی ریزش
rock rubble
ریزش سنگ
fallout pattern
شکل ریزش
outflows
ریزش جریان
outflow
ریزش جریان
annual preciptation
ریزش سالانه
fall
شیبشکن ریزش
overflowing
فراوان ریزش
slide
سراشیبی ریزش
disemboguement
ریزش گاه
deplumation
ریزش مژگان
landslides
ریزش خاک
fall of rock
ریزش سنگ
dewfall
ریزش شبنم
dewfall
هنگام ریزش شبنم
land slip
ریزش سنگ از کوه
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
instilment
ریزش و تلقین تدریجی
rheum
ریزش اب چشم یادهان
poured
تراوش بوسیله ریزش
head
ارتفاع ریزش سر رولور سر
shedding of battery plate
ریزش صفحه باتری
pouring
تراوش بوسیله ریزش
snow inlet
دریچه ریزش برف
pours
تراوش بوسیله ریزش
landslip
ریزش خاک کوه
landslips
ریزش خاک کوه
flux
اسهال خون ریزش
rheumy
دارای ریزش یازکام
infalling
ریزش بسوی درون
electron disintegration
فرو ریزش الکترونی
haemothorax
ریزش خون درسینه
gravitational collapse
فرو ریزش گرانشی
stave
شکستن ریزش کردن
pour
تراوش بوسیله ریزش
rainfall
ریزش باران بارنغگی
haemorrhaging
خون ریزش نزف الدم
haemorrhages
خون ریزش نزف الدم
haemorrhaged
خون ریزش نزف الدم
haemorrhage
خون ریزش نزف الدم
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
hemorrhaged
خون ریزش نزف الدم
hemorrhages
خون ریزش نزف الدم
hemorrhaging
خون ریزش نزف الدم
pour
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
indraft
ریزش چیزی بسوی درون
indraght
ریزش چیزی بسوی درون
indravgnt
ریزش چیزی سوی درون
poured
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
pouring
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
pours
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
landslides
ریزش خاک کوه کنار جاده
landslide
ریزش خاک کوه کنار جاده
nappe
تیغه ابی که روی سرریز یابند ریزش میکند
scaling law
ضریب محاسبه قدرت بمب اتمی
extravasattion
خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
cloud amount
میزان پوشش ابر اتمی
emission theory
فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
radiological survey
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
atomic spectroscopy
طیف بینی اتمی
weapon selector
مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
moult
[پودنما شدن فرش در اثر از دست دادن پرزها، ریزش الیاف از سطح فرش]
area of military significant fallout
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
rain discharge
حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
collapse pressure
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
hemorrhage
خون ریزی خون ریزش
trend line
یک بسط محاسبه شده از سری داده به منظور پیش بینی خط سیرهای ورای داده معلوم
predictions
از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
prediction
از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
flare dud
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
drop zone
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
flopped
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com