Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English
Persian
evaluate
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluated
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluates
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluating
محاسبه یک مقدار یا کمیت
Search result with all words
evaluation
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluations
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
Other Matches
measure
روش محاسبه اندازه یا کمیت
charge
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
brake mean effective pressure
مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
flopping
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
measure
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
mflops
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabling
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
quantum
کمیت
quantities
کمیت
shagreen
کمیت
scalar
کمیت
quant
کمیت
quantity
کمیت
scalar quantity
کمیت اسکالر
scalar quantity
کمیت عددی
quantifier
کمیت سنج
quantity control
کنترل کمیت
certificating of quantity
گواهی کمیت
certificate of quantity
گواهی کمیت
sinusoidal quantity
کمیت سینوسی
peridic quantity
کمیت تناوبی
scalar quantity
کمیت نردهای
alternating quantity
کمیت متناوب
batch quantity
کمیت گروهی
physical quantity
کمیت فیزیکی
vector quantity
کمیت برداری
oscillating quantity
کمیت نوسانی
pulsating quantity
کمیت ضربانی
scalar quantity
کمیت غیر برداری
quantifies
کمیت را تعیین کردن
quantified
کمیت را تعیین کردن
quantity surveyors
ارزیاب کمیت مواد
quantity surveyor
ارزیاب کمیت مواد
damped sinusoidal quantity
کمیت سینوسی میرنده
quantify
کمیت را تعیین کردن
quantifying
کمیت را تعیین کردن
conserved quantity
کمیت ثابت
[فیزیک]
quantification
کمیت پذیر کردن
phase of a sinusoidal quantity
فاز کمیت سینوسی
mean value of periodic quantity
میانگین کمیت دورهای
observable quantity
کمیت مشاهده پذیر
conserved quantity
کمیت پایسته
[فیزیک]
pseudoscalar quantity
کمیت شبه عددی
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
scalar quantity
کمیت نرده ای
[فیزیک]
[ریاضی]
scalar
کمیت نرده ای
[فیزیک]
[ریاضی]
even
کمیت یا عدد که ضریب دو است
time constant of an exponential quantity
ثابت زمانی یک کمیت نمایی
telemetry
اندازه گیری یک کمیت یا کیفیت
symmetrical alternating quantity
کمیت متناوب متقارن نامتوازن
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
quotas
کمیت تعیین شده توسط دولت
quota
کمیت تعیین شده توسط دولت
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
dimensionless quantity
کمیت بدون بعد
[فیزیک]
[شیمی]
[مهندسی]
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
levels
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levelled
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
leveled
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
relocation
کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
instantaneous readout
سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
stakhnovism
افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
slide rules
خط کش محاسبه
calculation
محاسبه
predictions
محاسبه
prediction
محاسبه
slide rule
خط کش محاسبه
computations
محاسبه
analysis
محاسبه
computation
محاسبه
computing
محاسبه
radiation shield
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
computed
محاسبه کردن
computes
محاسبه کردن
compute
محاسبه کردن
account
محاسبه نمودن
design
طرح و محاسبه
engineer's scale
خط کش محاسبه مهندسی
designs
طرح و محاسبه
dyscalculia
محاسبه پریشی
recalculation
تجدید محاسبه
nautical slide rule
خط کش محاسبه دریایی
double counting
محاسبه مضاعف
calk
محاسبه کردن
miscalculations
محاسبه اشتباه
computation
نتیجه محاسبه
miscalculation
محاسبه اشتباه
unit of account
واحد محاسبه
computations
نتیجه محاسبه
uncomputable
محاسبه ناپذیر
calculation sheet
برگ محاسبه
calculated field
فیلد محاسبه
calculating factor
ضریب محاسبه
calculating machine
ماشین محاسبه
cam calculation
محاسبه کرو
arithmetic unit
واحد محاسبه
accounting price
قیمت محاسبه
computational
مربوط به یک محاسبه
predicted
محاسبه شده
approximations
محاسبه ملایم
computational
اشتباه در محاسبه
design load
بارمبنای محاسبه
approximation
محاسبه ملایم
computable
محاسبه پذیر
computability
قابلیت محاسبه
reculaulation order
تنظیم محاسبه مجدد
accountable strength
استعداد قابل محاسبه
predicted
از قبل محاسبه شده
optimal recalculation
محاسبه مجدد بهینه
miscalculate
اشتباه محاسبه کردن
calculated altitude
ارتفاع محاسبه شده
natural recalculation
محاسبه مجدد طبیعی
automatic recalculation
محاسبه مجدد خودکار
tallying
محاسبه چوب خط زدن
tallied
محاسبه چوب خط زدن
ration factor
ضریب محاسبه جیره
tally
محاسبه چوب خط زدن
background recalculation
محاسبه مجدد پس زمینه
tallies
محاسبه چوب خط زدن
recalculation method
روش محاسبه عدد
miscalculated
اشتباه محاسبه کردن
computed price
قیمت محاسبه شده
computations
نتیجه شمارش محاسبه
incomputable
غیر قابل محاسبه
computation
نتیجه شمارش محاسبه
computing
سرعت محاسبه یک کامپیوتر
collapse design
محاسبه در محیط خمیری
column wise recalculation
محاسبه مجدد ستونی
computable function
تابع محاسبه پذیر
computed goto
جهش بر مبنای محاسبه
load adjuster
خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
row wise recalculation
محاسبه مجدد سطری
manual recalculation
محاسبه مجدد دستی
integral calculus
محاسبه انتگرال
[ریاضی]
miscalculating
اشتباه محاسبه کردن
miscalculates
اشتباه محاسبه کردن
computes
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
elastic design
طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
computer generations
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computing sight
وسیله محاسبه عناصر تیر
compute
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
box
مربع روی ورقه محاسبه
boxes
مربع روی ورقه محاسبه
computed
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
date of acquisition
از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
computable
آنچه قابل محاسبه است
basis of freight
پایه محاسبه هزینه حمل
long run period
دوران محاسبه بلند مدت
ration cycle
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
ration basis
مبنای محاسبه جیره غذایی
strategically
<adv.>
طرح ریزی
[محاسبه]
شده
algorithm
محاسبه عددی حساب رقومی
algorithms
محاسبه عددی حساب رقومی
design for flexture and shear
طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش
basket purchase
خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
interpolation
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
interpolations
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
ration scale
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
scaling law
ضریب محاسبه قدرت بمب اتمی
margin
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
percentile
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
current purchasing power
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
margins
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
stroke play
مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
freight tonne
فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
reboot
بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
unary operation
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
expansion
افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
the quantity of a vowel
کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
normalises
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalizes
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalised
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
checksum
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
precedence
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
liquidated damages
خسارتی که نحوه محاسبه و پرداخت ان در قرارداد ذکر گردیده است
fit
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
leave year
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com